شمارهٔ ۲۵۲
ای یار! دوش همدم و یار که بودهای؟
لبها گزیده شب به کنار که بودهای؟
آشفته موی زلف به دست که دادهای؟
سر پُرخمار دفع خمار که بودهای؟
با چشم نیممست کجا مست خفتهای؟
با زلف بیقرار قرار که بودهای؟
ما بیتو همنشین غم و یار محنتیم
تو همنشین و همدم و یار که بودهای؟
با رنگ لاله و قدّ شمشاد و بوی گل
ای نوبهار حُسن، بهار که بودهای؟
با ابروی کمان وش و مژگان چون خدنگ
ای من شکار تو، تو شکار که بودهای؟
با دشمنان نشسته علیرغم دوستان
بنگر گل که گشته و خار که بودهای ؟
روزم چو شام تیره گذشت از فراق تو
تو روشنایی شب تار که بودهای ؟
من دلفگار مرهم لعل لب توام
تو مرهم درون فگار که بودهای ؟
بر خود جلال پیرهن از غصّه چاک زد
بر رغم او تو وصلهٔ کار که بودهای؟
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای یار! دوش همدم و یار که بودهای؟
لبها گزیده شب به کنار که بودهای؟
هوش مصنوعی: ای دوست! شب گذشته همدم و یار کی بوده است؟ کسی که در کنار تو بوده، لبهایم را گاز گرفته و از درد آن چه کسی بوده است؟
آشفته موی زلف به دست که دادهای؟
سر پُرخمار دفع خمار که بودهای؟
هوش مصنوعی: وقتی تو موهای آشفتهی زلفت را به کسی میسپاری، چطور میتوانی آرامش داشته باشی؟ کسی که همیشه در حال مستی و بیخیالی است، چه کسی میتواند او را از این حالت خارج کند؟
با چشم نیممست کجا مست خفتهای؟
با زلف بیقرار قرار که بودهای؟
هوش مصنوعی: با چشمان نیمهبسته و حالتی مست، کجا خوابیدهای؟ و با گیسوانی بیقرار، در کجا آرامش یافتهای؟
ما بیتو همنشین غم و یار محنتیم
تو همنشین و همدم و یار که بودهای؟
هوش مصنوعی: ما بدون تو همواره در غم و درد هستیم، تو چه کسی هستی که همسفر و همراه ما نبودهای؟
با رنگ لاله و قدّ شمشاد و بوی گل
ای نوبهار حُسن، بهار که بودهای؟
هوش مصنوعی: ای بهار زیبایی با رنگ لاله و قامت راست و بوی خوش گل، بهار واقعی کجاست؟
با ابروی کمان وش و مژگان چون خدنگ
ای من شکار تو، تو شکار که بودهای؟
هوش مصنوعی: تویی که با ابروئی خوش فرم و مژههایی مانند تیر، دل من را هدف قرار دادهای، اما آیا خودت هم طعمه کسی بودهای؟
با دشمنان نشسته علیرغم دوستان
بنگر گل که گشته و خار که بودهای ؟
هوش مصنوعی: با وجود دوستان، به دشمنان نشستهای، به گل نگاه کن که چگونه تغییر کرده و به خار که بودهای توجه کن.
روزم چو شام تیره گذشت از فراق تو
تو روشنایی شب تار که بودهای ؟
هوش مصنوعی: روز من مانند شب تاریک و بینور به خاطر دوری تو سپری شد. تو روشنایی آن شب تاریک بودی که حالا من بینور و خاموش ماندهام.
من دلفگار مرهم لعل لب توام
تو مرهم درون فگار که بودهای ؟
هوش مصنوعی: من که دلbroken و زخمدار هستم، درمانم لبهای سرخ تو هستند. تو چه کسی هستی که مرهمی برای درون زخمدار من باشی؟
بر خود جلال پیرهن از غصّه چاک زد
بر رغم او تو وصلهٔ کار که بودهای؟
هوش مصنوعی: نشان دیری از غم و اندوه بر خود آشکار کرده است. با این حال، تو چه کسی هستی که در این مسائل دخالت میکنی و کار را اصلاح میکنی؟