گنجور

شمارهٔ ۲۵۱

ای سهی قدّ ترا سرو و صنوبر بنده‌ای
عالمی حُسن ترا چاکر و چاکر بنده‌ای
نرگس شوخ ترا جادوی کشمیر غلام
سحر ابروی ترا مانی و آزر بنده‌ای
ای سر زلف ترا سنبل رعنا خادم
وی رخ خوب ترا لالهٔ احمر بنده‌ای
بسته در زلف دل خلقی و چشمت بیمار
بهر خسته بکن آزاد سراسر بنده‌ای
نرگس مست ترا سنبل رعنا خادم
سرو آزاد ترا همچو صنوبر بنده‌ای
بوسه‌ای دادی و گفتی که بده جان عزیز
با کس این نرخ نکرده‌ست مقرّر بنده‌ای
هست گیسو و رخ و نرگس جادوی ترا
سنبلش خادم و گل چاکر و عبهر بنده‌ای
خلقی از ناز تو مُردند و ترا خود غم نیست
آری از مردن خر غم نخورد خر بنده‌ای
گفته بودی که چه بی‌مهر و وفای است جلال
به وفای تو که این‌ها نبود در بنده‌ای

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای سهی قدّ ترا سرو و صنوبر بنده‌ای
عالمی حُسن ترا چاکر و چاکر بنده‌ای
هوش مصنوعی: ای تویی با قامت زیبا، مانند سرو و صنوبر، در این عالم همه به زیبایی تو وابسته‌اند و من هم یک بنده و مطیع زیبایی تو هستم.
نرگس شوخ ترا جادوی کشمیر غلام
سحر ابروی ترا مانی و آزر بنده‌ای
هوش مصنوعی: نرگس زیبا و بازیگوش تو، جادوی کشمیر را به همراه دارد. زیبایی ابروی تو باعث شد که من همچون بنده‌ای در خدمت تو باشم.
ای سر زلف ترا سنبل رعنا خادم
وی رخ خوب ترا لالهٔ احمر بنده‌ای
هوش مصنوعی: ای موی تو مانند سنبل خوشبو و دل‌نشین است، و چهره زیبا و گل‌گونت همچون گل لاله‌ای هستند که بنده و خدمتگزار تو هستند.
بسته در زلف دل خلقی و چشمت بیمار
بهر خسته بکن آزاد سراسر بنده‌ای
هوش مصنوعی: موی پیچیده و آشفته‌ات، دلِ مردم را به خود بسته است و چشمانت برای کسانی که رنجیده‌اند، درمانی می‌شود. تو تمام وجودت را وقف آزادی آن‌ها کرده‌ای، در حالی که خودت اسیری در عشق هستی.
نرگس مست ترا سنبل رعنا خادم
سرو آزاد ترا همچو صنوبر بنده‌ای
هوش مصنوعی: نرگس زیبای مست، گل‌های سنبل زیبا و دلربا، در خدمت تو هستند و سرو آزاد و سرسبز نیز مانند درخت صنوبر به تو وابسته است.
بوسه‌ای دادی و گفتی که بده جان عزیز
با کس این نرخ نکرده‌ست مقرّر بنده‌ای
هوش مصنوعی: تو بوسه‌ای به من دادی و گفتی که جان عزیزم را به هیچ‌کس دیگری با این قیمت نمی‌فروشم. من بنده‌ی تو هستم.
هست گیسو و رخ و نرگس جادوی ترا
سنبلش خادم و گل چاکر و عبهر بنده‌ای
هوش مصنوعی: زیبایی تو همچون جادو است که در گیسوی تو و چهره‌ات نمایان است. سنبل به خاطر تو خدمت می‌کند و گل، غلام توست و عطر تو بنده‌ای از خود رها کرده.
خلقی از ناز تو مُردند و ترا خود غم نیست
آری از مردن خر غم نخورد خر بنده‌ای
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم به خاطر ناز و زیبایی تو جان باخته‌اند، اما تو نسبت به این موضوع هیچ دغدغه‌ای نداری. درست مانند اینکه خداوند به احوال الاغ (خر) اهمیتی نمی‌دهد؛ که او هم دلداری ندارد و تنها زندگی می‌کند.
گفته بودی که چه بی‌مهر و وفای است جلال
به وفای تو که این‌ها نبود در بنده‌ای
هوش مصنوعی: تو گفته بودی که جلال و شکوه چقدر بی‌مهر و وفادار است، اما وفای تو را چه می‌توان گفت که این ویژگی‌ها در بندگی وجود ندارد.