گنجور

شمارهٔ ۲۵۰

بیاور ای بت ساقی شراب دوشینه
بزن برآتشم امروز آب دوشینه
چه عزم بود که دیشب برفتی از بر ما
چه بود راست بگو آن شتاب دوشینه
کجا به خواب رود بی تو چشم من امشب
که در کنار تو خوش بود خواب دوشینه
هزار شمع نهادیم و خانه تاریک است
چو نور می ندهد ماهتاب دوشینه
همان سرشک و همان دل بجاست تا دانی
که حاضر است شراب و کباب دوشینه
غلام خویشتنم خوانده ای به مستی دوش
سرم ز چرخ گذشت از خطاب دوشینه
مده شراب به ما امشب ای ندیم که ما
هنوز بی خبریم از شراب دوشینه
معاشران همه هشیار گشته اند و جلال
هنوز بی خود و مست و خراب دوشینه

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیاور ای بت ساقی شراب دوشینه
بزن برآتشم امروز آب دوشینه
هوش مصنوعی: ای معشوق، بیار شراب را و بر آتش دل من که در حال سوختن است، آب بپاش تا خاموش شود.
چه عزم بود که دیشب برفتی از بر ما
چه بود راست بگو آن شتاب دوشینه
هوش مصنوعی: چه اراده‌ای بود که دیشب از کنار ما رفتی؟ راست بگو، آن عجله‌ای که دیشب داشتی چه بود؟
کجا به خواب رود بی تو چشم من امشب
که در کنار تو خوش بود خواب دوشینه
هوش مصنوعی: چشم من امشب بدون تو خوابش نمی‌برد، زیرا در کنار تو خواب بسیار شیرینی را تجربه کرده بود.
هزار شمع نهادیم و خانه تاریک است
چو نور می ندهد ماهتاب دوشینه
هوش مصنوعی: ما هزاران شمع روشن کرده‌ایم، ولی خانه همچنان تاریک است؛ زیرا نوری از ماه در شب گذشته وجود ندارد.
همان سرشک و همان دل بجاست تا دانی
که حاضر است شراب و کباب دوشینه
هوش مصنوعی: همان اشک و دل غمگین وجود دارد تا بدانی که گذشته‌ها، یعنی شراب و کباب، هنوز در دسترس هستند.
غلام خویشتنم خوانده ای به مستی دوش
سرم ز چرخ گذشت از خطاب دوشینه
هوش مصنوعی: من خود را بنده تو می‌دانم. شب گذشته در حالت مستی، عشق و احساساتم از دل به سمت تو پرواز کرد.
مده شراب به ما امشب ای ندیم که ما
هنوز بی خبریم از شراب دوشینه
هوش مصنوعی: ما را امشب شراب مشروب نکن، ای دوست، چون هنوز از شراب دیروز خبر نداریم.
معاشران همه هشیار گشته اند و جلال
هنوز بی خود و مست و خراب دوشینه
هوش مصنوعی: دوستان همه بیدار و آگاه شده‌اند، اما جلال هنوز در حال مستی و نابودی است.