شمارهٔ ۲۴۹
ای ز نور رخت افتاده به شک پروانه
شمع رخسار ترا شمع فلک پروانه
قدسیان باز گرفتند ز رویت شمعی
جور فرّاش شد آن را و ملک پروانه
شمع رخسار تو یک نوبت اگر شعله زدی
بگرفتی ز سما تا به سمک پروانه
کار دل راست کن ای دوست به یک پروانه
کار شمعی نشود راست به یک پروانه
شمع بنهاده و پروانه شده مایل تو
گویی افتاد ز روی تو به شک پروانه
پیش آن چهره نباشد عجب ای شمع اگر
کند از صفحه دل مهر تو حک پروانه
شمع آتش شد و آتش محک عاشق از آنک
می زند قلب دل خود به محک پروانه
شمع دولت بفروزد دگر اقبال جلال
گر دهد لعل تو او را به نمک پروانه
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای ز نور رخت افتاده به شک پروانه
شمع رخسار ترا شمع فلک پروانه
هوش مصنوعی: ای زیبایی که از نور چهرهات، شاهکار وجودی مثل پروانه به دور شمع میچرخد، چهرهات همچون شمعی است که آسمانها را به شگفتی وامیدارد.
قدسیان باز گرفتند ز رویت شمعی
جور فرّاش شد آن را و ملک پروانه
هوش مصنوعی: فرشتگان از زیبایی چهره تو شمعی افروزان برداشتند و آن شمع مانند فرشتهای زیبا به پرواز درآمد.
شمع رخسار تو یک نوبت اگر شعله زدی
بگرفتی ز سما تا به سمک پروانه
هوش مصنوعی: اگر یک بار چهرهات مانند شمع روشن شود، پروانهها از دور آن را میبینند و به سمت تو خواهند آمد.
کار دل راست کن ای دوست به یک پروانه
کار شمعی نشود راست به یک پروانه
هوش مصنوعی: ای دوست، کار دل را درست کن؛ زیرا یک پروانه نمیتواند یک شمع را به خوبی روشن کند.
شمع بنهاده و پروانه شده مایل تو
گویی افتاد ز روی تو به شک پروانه
هوش مصنوعی: شمع را روشن کردهاند و پروانه به سوی آن attracted شده است. به نظر میرسد پروانه به خاطر زیبایی تو دچار تردید شده است.
پیش آن چهره نباشد عجب ای شمع اگر
کند از صفحه دل مهر تو حک پروانه
هوش مصنوعی: اگر شمعی در مقابل آن چهره زیبا قرار بگیرد، نباید تعجب کند که پروانه از دلش عشق تو را به تصویر میکشد.
شمع آتش شد و آتش محک عاشق از آنک
می زند قلب دل خود به محک پروانه
هوش مصنوعی: شمع به آتش تبدیل شد و آتش، عشق را محک میزند، زیرا پروانه با قلب دلش به آتش میزند.
شمع دولت بفروزد دگر اقبال جلال
گر دهد لعل تو او را به نمک پروانه
هوش مصنوعی: اگر شمع وجود تو (دولت) بسوزد، دیگر بخت و اقبال عزیز نخواهد بود. اگر تو به او (دولت) لعل خود را ببخشی، او به مانند پروانه به دور تو میچرخد.