شمارهٔ ۲۴۸
معشوقه به چنگ آر و می و چنگ و چغانه
کاحوال جهان جمله فسون است و فسانه
ساقی به می از لوح دلم عقل فروشوی
تا چند غم عالم و افسوس زمانه
کوته نظران چهره مقصود نبینند
تیر از نظر راست شود سوی نشانه
آن سوز که در سینه من دوش نهان بود
امروز به خورشید رسانید زبانه
گر اهل دلی عیب مکن بی خبران را
بر عاشق دلداده نگیرند بهانه
پُر شو ز مَی ای دلشده تا دوش به دوشت
آرند چو چنگ از در میخانه به خانه
آمد به لب خشک ز غم کشتی جانم
وین بحر طلب را نه پدید است کرانه
خرّم دل آن کاو چو جلال از همه عالم
بگرفت کناری و برون شد ز میانه
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
معشوقه به چنگ آر و می و چنگ و چغانه
کاحوال جهان جمله فسون است و فسانه
هوش مصنوعی: عشق و خوشی را در آغوش بگیر و از شراب و موسیقی لذت ببر، زیرا تمام اوضاع و احوال دنیا تنها افسون و داستانی بیش نیست.
ساقی به می از لوح دلم عقل فروشوی
تا چند غم عالم و افسوس زمانه
هوش مصنوعی: ای ساقی، برایم از می بریز و دلم را از فکر و عقل خالی کن. تا کی باید غم این دنیا و افسوس روزگار را تحمل کنم؟
کوته نظران چهره مقصود نبینند
تیر از نظر راست شود سوی نشانه
هوش مصنوعی: کسانی که دیدگاه محدودی دارند نمیتوانند هدف اصلی را ببینند؛ تیر (هدف) اگر از منظر صحیح به آن نگاه شود، به سمت نشانه میرود.
آن سوز که در سینه من دوش نهان بود
امروز به خورشید رسانید زبانه
هوش مصنوعی: آن احساسی که در دل من به پنهانی وجود داشت، امروز به مانند شعلهای به خورشید رسید و خود را نمایان کرد.
گر اهل دلی عیب مکن بی خبران را
بر عاشق دلداده نگیرند بهانه
هوش مصنوعی: اگر کسی دلش به عشق گرم باشد، نباید به بیخبران ایراد بگیرد یا آنها را سرزنش کند، چون عاشق واقعی بهانههای کوچک را نادیده میگیرد.
پُر شو ز مَی ای دلشده تا دوش به دوشت
آرند چو چنگ از در میخانه به خانه
هوش مصنوعی: ای دل، تا زمان هنوز باقی است، از می سرشار شو و خود را غرق لذت کن تا دیگران تو را به شکل چنگ درآورند و تو را از در میخانه به خانه ببرند.
آمد به لب خشک ز غم کشتی جانم
وین بحر طلب را نه پدید است کرانه
هوش مصنوعی: دل من از غم به جایگاه خشکی رسیده است و کشتی وجودم در دریای طلب در حال غرق شدن است، در حالی که هیچ نشانهای از ساحل پیدا نیست.
خرّم دل آن کاو چو جلال از همه عالم
بگرفت کناری و برون شد ز میانه
هوش مصنوعی: دل شاد و خوشحال کسی است که مانند جلال، از همه چیز و همه عالم دوری میکند و به کناری میرود تا از میانهی حوادث دور بماند.