گنجور

شمارهٔ ۲۴۴

ماییم و دلی به غم نشسته
روزان و شبان دُژم نشسته
هر کس پی شادیی گرفتند
ما با غم او به هم نشسته
خلقی ز غم دهان تنگش
در رهگذر عدم نشسته
راحت طلبند مردم از دوست
ما منتظر الم نشسته
ماییم ز شادی دو عالم
برخاسته و به غم نشسته
آن طرّه نگر چو شاخ سنبل
در باغچه ارم نشسته
خورشید به دیده پاک کرده
گردی که بر آن قدم نشسته
در شرح غمش جلال باشد
همواره پس قلم نشسته

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ماییم و دلی به غم نشسته
روزان و شبان دُژم نشسته
هوش مصنوعی: ما در این دنیا با دلی غمگین زندگی می‌کنیم، هم در روز و هم در شب همیشه دلتنگ و ناراحت هستیم.
هر کس پی شادیی گرفتند
ما با غم او به هم نشسته
هوش مصنوعی: هر کسی به دنبال خوشبختی و شادی خود است، اما ما در اینجا با غم او کنار هم نشسته‌ایم.
خلقی ز غم دهان تنگش
در رهگذر عدم نشسته
هوش مصنوعی: مردمی با دل‌های پریشان و غمگین در مسیر بی‌نهایت و عدم نشسته‌اند و سکوت اختیار کرده‌اند.
راحت طلبند مردم از دوست
ما منتظر الم نشسته
هوش مصنوعی: مردم به دنبال راحتی هستند و از دوست ما در انتظار چیزی نشسته‌اند؛ گویا انتظار می‌کشند که او کاری انجام دهد.
ماییم ز شادی دو عالم
برخاسته و به غم نشسته
هوش مصنوعی: ما از خوشحالی دنیاهای دوگانه برخاستیم و در اندوه نشسته‌ایم.
آن طرّه نگر چو شاخ سنبل
در باغچه ارم نشسته
هوش مصنوعی: آن موها و زیبایی او مثل شاخه‌های گل سنبل در باغچه ارم است که جلوه‌ای خاص و دلربا دارد.
خورشید به دیده پاک کرده
گردی که بر آن قدم نشسته
هوش مصنوعی: خورشید با نوری درخشان، آلودگی‌ها و گرد و غبار را از نظر پنهان کرده و همه چیز را زیبا و شفاف نشان می‌دهد.
در شرح غمش جلال باشد
همواره پس قلم نشسته
هوش مصنوعی: غم او همواره با جلال و زیبایی توصیف می‌شود و قلم همیشه در تلاش است تا این احساس را به تصویر بکشد.