گنجور

شمارهٔ ۲۴۲

زهی زلف تو نرخ سنبل شکسته
به زنجیر زلفت دل خسته بسته
دلم را ازین بیش مشکن که هرگز
نبوده ست بازار گرمم شکسته
بشد عاشق زار تا در رخت دید
دلم پاره پاره گلم دسته دسته
از آن چشم و زلف تو تا خود چه خیزد
دو طرّار و قتال با هم نشسته
خوشا قامت و عارضت هر دو با هم
که بخت بلند است و روز خجسته
اگر باز بینم رخت، باز بینم
ز دامان خود دست محنت گسسته
جلال ار بماند ز عشقت نگردد
ز لوح دلش نقش عشق تو شسته

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زهی زلف تو نرخ سنبل شکسته
به زنجیر زلفت دل خسته بسته
هوش مصنوعی: زلف تو به قدری زیبا و جذاب است که مانند سنبلهایی که شکسته و در زنجیر شده‌اند، دل من را سخت در بند خود کرده است و آن را به تنگنا آورده است.
دلم را ازین بیش مشکن که هرگز
نبوده ست بازار گرمم شکسته
هوش مصنوعی: دل مرا بیش از این نشکن که بازار دلم هیچ‌گاه پررونق نبوده است و اکنون هم شکسته است.
بشد عاشق زار تا در رخت دید
دلم پاره پاره گلم دسته دسته
هوش مصنوعی: عاشق به شدت غمگین و پریشان شد وقتی که چهره‌ات را دید و دلش برای تو تکه‌تکه شد و مانند دسته گل‌های جدا شده به هم ریخت.
از آن چشم و زلف تو تا خود چه خیزد
دو طرّار و قتال با هم نشسته
هوش مصنوعی: چشم و موی تو چنان قدرت و جذبه‌ای دارد که حتی دو رقابت‌کننده و دشمن هم در کنار یکدیگر نشسته‌اند.
خوشا قامت و عارضت هر دو با هم
که بخت بلند است و روز خجسته
هوش مصنوعی: خوشا به حال تو با آن قامت زیبا و چهره جذاب که روزگار خوبی به تو رو کرده و تو تحت تاثیر بخت بلندی هستی.
اگر باز بینم رخت، باز بینم
ز دامان خود دست محنت گسسته
هوش مصنوعی: اگر دوباره چهره‌ات را ببینم، باز هم از دست مشکلاتم رهایی خواهم یافت.
جلال ار بماند ز عشقت نگردد
ز لوح دلش نقش عشق تو شسته
هوش مصنوعی: اگر جلال و عظمت به خاطر عشق تو باقی بماند، دیگر هیچ نشانی از عشق تو در دلش باقی نخواهد ماند و همه چیز از یادش خواهد رفت.