گنجور

شمارهٔ ۲۳۲

باز برآمد اختر میمون
باز پس آمد بخت همایون
صبح سعادت زد نفس امشب
بخت مساعد یار شد اکنون
شد به مرادم دور زمانه
گشت به کامم گردش گردون
دوش در آمد ساقی گل رخ
در قدح افکند باده گلگون
جان به تن آرد باده که دارد
طعم طبرزد رنگ طبرخون
چون رخ خوبت دیدم و گفتم
قدرت حق بین خالق بی چون
بس که دعا خواندم از اوّل
شد به اجابت آخر مقرون
غمزه مستت هست حرامی
باد حلالش گر خورَدَم خون
هست جلال را چون گهر امشب
طبع تو روشن، نظم تو موزون

اطلاعات

وزن: مفتعلن فع مفتعلن فع
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز برآمد اختر میمون
باز پس آمد بخت همایون
هوش مصنوعی: ستاره خوشبختی دوباره درخشید و بخت نیک نیز بازگشت.
صبح سعادت زد نفس امشب
بخت مساعد یار شد اکنون
هوش مصنوعی: امروز صبح، خوشی و سعادت به زندگی‌ام نفسی تازه دمید و بخت من در شبی که یاری خوب پیش آمد، مساعد شد.
شد به مرادم دور زمانه
گشت به کامم گردش گردون
هوش مصنوعی: خواسته‌ام برآورده شد و زمان به گونه‌ای تغییر کرد که همه چیز به نفع و شادی من پیش رفت.
دوش در آمد ساقی گل رخ
در قدح افکند باده گلگون
هوش مصنوعی: شب گذشته، ساقی با چهره‌ای زیبا وارد شد و باده‌ای گلگون را در جام ریخت.
جان به تن آرد باده که دارد
طعم طبرزد رنگ طبرخون
هوش مصنوعی: نوشیدن این شراب که طعمی همچون جنگ دارد، جان را دوباره به تن باز می‌گرداند.
چون رخ خوبت دیدم و گفتم
قدرت حق بین خالق بی چون
هوش مصنوعی: وقتی رخ زیبای تو را دیدم، به یاد قدرت خداوند افتادم که این خلقت بی‌نظیر را به وجود آورده است.
بس که دعا خواندم از اوّل
شد به اجابت آخر مقرون
هوش مصنوعی: من از ابتدا دعا کردم و در پایان دعایم به اجابت رسید و نتیجه خوشی به همراه داشت.
غمزه مستت هست حرامی
باد حلالش گر خورَدَم خون
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی چشمان تو برای من گناهی است که حلال نمی‌شود، حتی اگر در این راه جانم را از دست بدهم.
هست جلال را چون گهر امشب
طبع تو روشن، نظم تو موزون
هوش مصنوعی: امشب یاد تو، مانند جواهر درخشان است و روح تو روشن است، همچنان که نظم و آهنگ سخن تو سامان‌مند و هماهنگ به نظر می‌رسد.