شمارهٔ ۲۲۷
ای زلف تو بخت تیره من
تاریکی او چو روز روشن
زین پس سرِ ما و خاک پایت
چون دست نمی رسد به دامن
عشق تو رسید و کرد تاراج
جان و دل و صبر و هوش از من
سوزد تر و خشک جمله یکسان
آتش چو در اوفتد به خرمن
بازیچه مدان که آتشی هست
این دود که می رود ز روزن
تا غمزه تو دلی رباید
صدجانِ بستان به وجه احسن
ای حلقه زلف تا بدارت
ارباب قلوب را نشیمن
آن کاکل عنبرین بر افشان
وین گرمی آفتاب بشکن
تا چند جلال دل شکسته
بی دوست بود به کام دشمن
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای زلف تو بخت تیره من
تاریکی او چو روز روشن
هوش مصنوعی: زلف تو باعث روشنایی زندگی من است، در حالی که بخت بد من همچون شب تاریک است.
زین پس سرِ ما و خاک پایت
چون دست نمی رسد به دامن
هوش مصنوعی: از این به بعد، چون نمیتوانم به دامنت برسم، فقط سرم را به خاک پای تو میسایم.
عشق تو رسید و کرد تاراج
جان و دل و صبر و هوش از من
هوش مصنوعی: عشق تو آمد و همه چیز من را دزدید؛ جان و دل و صبر و حواسم را از من گرفت.
سوزد تر و خشک جمله یکسان
آتش چو در اوفتد به خرمن
هوش مصنوعی: هر چیزی که در آتش بیفتد، به یک اندازه میسوزد و هیچ تفاوتی ندارد که تر باشد یا خشک. وقتی آتش به میان بیاید، همه چیز را تحت تأثیر قرار میدهد.
بازیچه مدان که آتشی هست
این دود که می رود ز روزن
هوش مصنوعی: این بازی را دست کم نگیر که در پس این دود که از روزنه خارج میشود، آتش نهفته است.
تا غمزه تو دلی رباید
صدجانِ بستان به وجه احسن
هوش مصنوعی: تا زمانی که نگاهی به کسی بیندازی و دلی را بربایی، جانها در باغ خوشی با بهترین حالت به سر میبرند.
ای حلقه زلف تا بدارت
ارباب قلوب را نشیمن
هوش مصنوعی: ای حلقه زلف تو، محلی است برای آرامش و اقامت دلهای عاشق.
آن کاکل عنبرین بر افشان
وین گرمی آفتاب بشکن
هوش مصنوعی: موی زرد و عطرآگین خود را به نمایش بگذار و این گرمای آفتاب را تحمل کن.
تا چند جلال دل شکسته
بی دوست بود به کام دشمن
هوش مصنوعی: چقدر طول میکشد که دل شکسته من بدون دوست، همچنان در رنج و عذاب بماند و خوشحالی دشمن را فراهم کند؟