گنجور

شمارهٔ ۲۲۵

درد تو در سینه دارم دم نمی‌یارم زدن
آه کز درد تو آهی هم نمی‌یارم زدن
هر سحر تا شب ز زانو سر نمی‌یارم گرفت
دیده شب‌ها تا سحر بر هم نمی‌یارم زدن
جانم آمد بر لب، امّا لب نمی‌یارم گشود
دل ز غم خون گشت، لیکن دم نمی‌یارم زدن
سر نمی‌یارم کشید از طرّه عیّار او
پنجه با سر فتنهٔ عالم نمی‌یارم زدن
با که گویم درد خود کز دست این نامحرمان
یک نفس با همدمی محرم نمی‌یارم زدن
گریه‌ام دایم ز شادی برنمی‌آید، ولی
خنده‌ای هرگز ز دست غم نمی‌یارم زدن
عالم از نوروز خرّم شد ولی زآنم چه سود
من که در عالم دمی خرّم نمی‌یارم زدن
بی‌لبِ لعلت دلم ریش است مانند جلال
ناله‌ای زین ریش بی‌مرهم نمی‌یارم زدن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

درد تو در سینه دارم دم نمی‌یارم زدن
آه کز درد تو آهی هم نمی‌یارم زدن
هوش مصنوعی: من از درد تو در درون خودم رنج می‌برم، اما نمی‌توانم برای آن آه بکشم. حتی از درد تو نیز نمی‌توانم صدایی از خود درآورم.
هر سحر تا شب ز زانو سر نمی‌یارم گرفت
دیده شب‌ها تا سحر بر هم نمی‌یارم زدن
هوش مصنوعی: هر صبح تا شب نمی‌توانم از زانو بلند شوم و چشمانم را که تا صبح بیدار می‌ماند، نمی‌توانم ببندم.
جانم آمد بر لب، امّا لب نمی‌یارم گشود
دل ز غم خون گشت، لیکن دم نمی‌یارم زدن
هوش مصنوعی: جانم به لب رسیده، اما جرات باز کردن دهان را ندارم. دل از غم پر شده، ولی نمی‌توانم نفس بزنم.
سر نمی‌یارم کشید از طرّه عیّار او
پنجه با سر فتنهٔ عالم نمی‌یارم زدن
هوش مصنوعی: من هرگز سرم را از زیبایی‌های جذاب او خم نخواهم کرد و نمی‌گذارم که دسیسه‌های جهان بر من تأثیر بگذارد.
با که گویم درد خود کز دست این نامحرمان
یک نفس با همدمی محرم نمی‌یارم زدن
هوش مصنوعی: با چه کسی درد دل کنم وقتی که از دست این بی‌خبران، حتی یک لحظه هم نمی‌توانم با رفیق و همدمی که قابل اعتماد باشد، صحبت کنم.
گریه‌ام دایم ز شادی برنمی‌آید، ولی
خنده‌ای هرگز ز دست غم نمی‌یارم زدن
هوش مصنوعی: من همیشه از خوشحالی گریه می‌کنم، اما هرگز نمی‌توانم از غم بخندم.
عالم از نوروز خرّم شد ولی زآنم چه سود
من که در عالم دمی خرّم نمی‌یارم زدن
هوش مصنوعی: جهان به خاطر نوروز شاداب و سرزنده شده است، اما برای من چه فرقی می‌کند وقتی که خودم هیچ وقت لحظه‌ای شاداب و خوشحال نیستم.
بی‌لبِ لعلت دلم ریش است مانند جلال
ناله‌ای زین ریش بی‌مرهم نمی‌یارم زدن
هوش مصنوعی: دل من بدون لب‌های زیبای تو همچون گلی خراب و پژمرده است. ناله‌ای که از این دل شکسته برمی‌آید، از شدت درد و بی‌پناهی است. من بدون درمان نمی‌توانم به این درد ادامه دهم.