شمارهٔ ۲۱۷
که میبرد به سوی دوستان سلام غریبان؟
که میبرد به سوی خان و مان پیام غریبان؟
نسیم باد صبا! نزد یار ما گذری کن
به دوستان قدیمی رسان سلام غریبان
به وقت شام من خسته زار زار بگریم
که گریه بیشتر آرد نماز شام غریبان
زمانه هر نفسم شربتی دگر دهد از غم
که جای شربت ناکامی ست کام غریبان
مرا به غربت اگر روز تیره است عجب نیست
که آفتاب نتابد فراز بام غریبان
ز تاب غربت و غم موج خون به اوج برآید
به پیش دیده من گر برند نام غریبان
جلال دارد امید وصال یار و ندارد
امید آن که برآرد زمانه کام غریبان
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
که میبرد به سوی دوستان سلام غریبان؟
که میبرد به سوی خان و مان پیام غریبان؟
هوش مصنوعی: چه کسی به دوستان سلام غریبان را میرساند؟ چه کسی پیام غریبان را به خانه و کاشانهی ما میآورد؟
نسیم باد صبا! نزد یار ما گذری کن
به دوستان قدیمی رسان سلام غریبان
هوش مصنوعی: ای نسیم صبحگاهی! خواهش میکنم نزد عشق من بگذار کمی توقف کنی و سلامی به دوستان قدیمیام برسان.
به وقت شام من خسته زار زار بگریم
که گریه بیشتر آرد نماز شام غریبان
هوش مصنوعی: در زمان شام، من خیلی خسته هستم و به صورت ناراحت و با حالتی دلbroken گریه میکنم، زیرا این گریه میتواند برای غریبان و دورافتادهها ارزشی بیشتر از نماز شام داشته باشد.
زمانه هر نفسم شربتی دگر دهد از غم
که جای شربت ناکامی ست کام غریبان
هوش مصنوعی: دنیا هر لحظه به من طعمی جدید از غم میچشاند، گویی شبیه شربتی است که به جای لذتی خوشایند، تنها تلخی ناکامی را به کام غریبان میریزد.
مرا به غربت اگر روز تیره است عجب نیست
که آفتاب نتابد فراز بام غریبان
هوش مصنوعی: اگر در غربت روزی تاریک و غمانگیز باشد، جای تعجب ندارد که آفتاب بر بام غریبان نتابد.
ز تاب غربت و غم موج خون به اوج برآید
به پیش دیده من گر برند نام غریبان
هوش مصنوعی: از شدت غم و تنهایی، اشکهایی چون موج خون از چشمانم به اوج میرسد، زمانی که نام مهاجران به یادم میآید.
جلال دارد امید وصال یار و ندارد
امید آن که برآرد زمانه کام غریبان
هوش مصنوعی: امید رسیدن به معشوق بسیار زیبا و با شکوه است، اما امید داشتن به اینکه روزگار خواستههای دورافتادهها را برآورده کند، وجود ندارد.