گنجور

شمارهٔ ۲۱۵

دردی که مراست با که گویم
درمان دل خود از که جویم
گه فتنه خال عنبرینم
گه بسته زلف مشک بویم
عشق آمد و رفت نام و ننگم
شوق آمد و بُرد آب رویم
دل کم نکند ز عشق مویی
ور عشق کند بسان مویم
خالی نشود ز آرزو سر
ور سر برود در آرزویم
گر جان خواهی بگوی با من
تا دست ز جان خود بشویم
ور سرطلبی اشارتی کن
تا ترک سر و جهان بگویم
من ذرّه ام و تو آفتابی
شاید که نظر کنی به سویم
خاک قدم توام ولیکن
بر باد مده چو خاک کویم
آن کاو چو جلال بنده تست
من بنده کمترین اویم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دردی که مراست با که گویم
درمان دل خود از که جویم
هوش مصنوعی: من دردی دارم که نمی‌دانم با چه کسی باید درباره‌اش صحبت کنم و درمان این دل‌شکستگی را از کجا باید پیدا کنم.
گه فتنه خال عنبرینم
گه بسته زلف مشک بویم
هوش مصنوعی: گاهی چهره‌ام مانند عطر خوش عنبر است و گاهی موهایم بوی مشک می‌دهد؛ حالت‌های مختلفی دارم.
عشق آمد و رفت نام و ننگم
شوق آمد و بُرد آب رویم
هوش مصنوعی: عشق آمد و رفت، نه تنها برایم نام و اعتبار باقی نگذاشت، بلکه شوق و هیجان آن به قدری زیاد بود که باعث شد آبرویم را از دست بدهم.
دل کم نکند ز عشق مویی
ور عشق کند بسان مویم
هوش مصنوعی: دل در عشق باید کم نگذارد حتی اگر عشق به اندازه یک رشته مو باشد.
خالی نشود ز آرزو سر
ور سر برود در آرزویم
هوش مصنوعی: آرزوهایم همیشه پر باشند و هیچ‌گاه از بین نروند، حتی اگر به سرانجام نرسند.
گر جان خواهی بگوی با من
تا دست ز جان خود بشویم
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی زندگی‌ات را نجات دهی، با من صحبت کن تا بتوانیم از جان خود آزاد شویم.
ور سرطلبی اشارتی کن
تا ترک سر و جهان بگویم
هوش مصنوعی: اگر نشانه‌ای از خواسته‌ات به من بدهی، می‌توانم در مورد عشق و دلبستگی‌ام به تو صحبت کنم و تمام هستی‌ام را فدای تو کنم.
من ذرّه ام و تو آفتابی
شاید که نظر کنی به سویم
هوش مصنوعی: من جزئی از این هستی هستم و تو مانند خورشیدی می‌مانی که ممکن است نگاهی به من بیندازی.
خاک قدم توام ولیکن
بر باد مده چو خاک کویم
هوش مصنوعی: من خاک پای تو هستم، اما آن را به باد نده؛ چون من از خاک ساخته شده‌ام.
آن کاو چو جلال بنده تست
من بنده کمترین اویم
هوش مصنوعی: هر کس که مانند جلال در خدمت توست، من هم خادم و از او کوچکتر هستم.