گنجور

شمارهٔ ۲۱۴

پدید نیست دگر ره دل بلا جویم
ندانم این دل گم گشته را کجا جویم
تو گلستانی و من بلبل ثناخوانم
تو آفتابی و من ذرّه هوا جویم
مرا که لاف گدایی همی زنم چه عجب
اگر نواله ای از خوان پادشا جویم
بیا و گر سر شوریده بایدت سهل است
مراست وام به گردن ترا رضا جویم
مرا ز یار جفاکار نیست چشم وفا
خطاست گر ز جفاپیشگان وفا جویم
به سعی کام کسی چون نمی شود حاصل
پس آن بِهْ است که کام خود از خدا جویم
خیال زلف سیاه تو می پزد دل من
بلا همی طلبد خاطر بلاجویم
طبیب درد مرا چون بدید عاجز گشت
کجاست لعل لبت تا از او دوا جویم
جلال هر چه بگوید تمام گفته اوست
نه دزد گفته مردم بسان خواجویم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پدید نیست دگر ره دل بلا جویم
ندانم این دل گم گشته را کجا جویم
هوش مصنوعی: دیگر راهی برای جستجوی دل دردمند وجود ندارد و نمی‌دانم این دل گم‌شده را در کجا باید پیدا کنم.
تو گلستانی و من بلبل ثناخوانم
تو آفتابی و من ذرّه هوا جویم
هوش مصنوعی: تو مانند یک گلستان زیبایی و من همچون بلبل هستم که در وصف تو می‌خوانم. تو همچون آفتاب درخشان هستی و من فقط یک ذره هستم که در جستجوی هوای وجود تویکم.
مرا که لاف گدایی همی زنم چه عجب
اگر نواله ای از خوان پادشا جویم
هوش مصنوعی: من که به خاطر گدایی خودم مدام صحبت می‌کنم، چه شگفتی دارد اگر بخواهم لقمه‌ای از سفره‌ی پادشاه بگیرم.
بیا و گر سر شوریده بایدت سهل است
مراست وام به گردن ترا رضا جویم
هوش مصنوعی: بیا و اگر تو دلت آشفتگی و سرگردانی می‌خواهد، برای من آسان است. من برای تو که دچاری به نام رضا هستی، چیزی به دوش دارم.
مرا ز یار جفاکار نیست چشم وفا
خطاست گر ز جفاپیشگان وفا جویم
هوش مصنوعی: من از یار بی‌وفا انتظار وفا ندارم، اگر به دنبال وفا باشم، باید به کسانی که جفا می‌کنند سزاوار آن نباشند.
به سعی کام کسی چون نمی شود حاصل
پس آن بِهْ است که کام خود از خدا جویم
هوش مصنوعی: اگر تلاش من به نتیجه‌ای نرسد، بهتر است که خواسته‌هایم را از خداوند بخواهم.
خیال زلف سیاه تو می پزد دل من
بلا همی طلبد خاطر بلاجویم
هوش مصنوعی: به خاطر یادآوری موهای سیاه تو، دل من همیشه در آتش عشق می سوزد و در عین حال، دلم در جستجوی مشکلات و دردسرهاست.
طبیب درد مرا چون بدید عاجز گشت
کجاست لعل لبت تا از او دوا جویم
هوش مصنوعی: وقتی پزشک درد مرا دید، از درمان ناتوان شد. کجاست آن لبان سرخ تو که از آن دارویی برای التیام بگیرم؟
جلال هر چه بگوید تمام گفته اوست
نه دزد گفته مردم بسان خواجویم
هوش مصنوعی: هر چه جلال بگوید حقیقت مطلق است و هیچ چیزی به مانند نظرات مردم نادرست و بی‌اساس نیست.