گنجور

شمارهٔ ۲۱۲

منِ غریب که در هجر یار می‌گریم
همی‌نشینم و تنها و زار می‌گریم
ز سوز گریه من جان خلق می‌سوزد
بدین صفت که منِ سوگوار می‌گریم
اگر چو شمع بمیرم به روز غم چه عجب
که من چو شمع به شب‌های تار می‌گریم
بسا که لاله خونین ز اشک من بشکفت
از آن سبب که چو ابر بهار می‌گریم
به خون دیده‌ام آغشته است نامه دوست
که می‌نویسم و بی‌اختیار می‌گریم
گهی ز دوری اهل وطن همی‌نالم
دمی ز فرقت یار و دیار می‌گریم
چه روزگار و چه روز است این که من دارم
که روزهاست که بر روزگار می‌گریم
مرا که کار همه گریه است و یار اندوه
عجب مدار که بر کار و بار می‌گریم
زمین عجب نه که دریا شود ز اشک جلال
بدین صفت که من از هجر یار می‌گریم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

منِ غریب که در هجر یار می‌گریم
همی‌نشینم و تنها و زار می‌گریم
هوش مصنوعی: من، که بی‌یار و غریب هستم، در غم دوری او اشک می‌ریزم و به تنهایی نشسته‌ام و از درد فراقش زار زار گريه می‌کنم.
ز سوز گریه من جان خلق می‌سوزد
بدین صفت که منِ سوگوار می‌گریم
هوش مصنوعی: از شدت گریه و اندوه من، جان مردم هم در آتش می‌سوزد، زیرا من در حال سوگواری‌ام و به همین خاطر می‌بارم.
اگر چو شمع بمیرم به روز غم چه عجب
که من چو شمع به شب‌های تار می‌گریم
هوش مصنوعی: اگر مانند شمع بمیرم، در روزهای غم و اندوه چیز عجیبی نیست، چون من همانند شمع در شب‌های تاریک اشک می‌ریزم.
بسا که لاله خونین ز اشک من بشکفت
از آن سبب که چو ابر بهار می‌گریم
هوش مصنوعی: بسیاری از اوقات، اشک‌های من مانند باران بهاری می‌ریزد و باعث می‌شود که گل لاله از خونین بودنش شکوفا شود.
به خون دیده‌ام آغشته است نامه دوست
که می‌نویسم و بی‌اختیار می‌گریم
هوش مصنوعی: نامه‌ای که به دوست می‌نویسم، به قدری برایم مهم و حاوی احساسات عمیق است که اشک‌هایم به طور ناخواسته سرازیر می‌شود و آن را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
گهی ز دوری اهل وطن همی‌نالم
دمی ز فرقت یار و دیار می‌گریم
هوش مصنوعی: گاهی از دوری مردم سرزمین خودم غمگین می‌شوم و در لحظاتی به خاطر دوری از دوست و زادگاهم اشک می‌ریزم.
چه روزگار و چه روز است این که من دارم
که روزهاست که بر روزگار می‌گریم
هوش مصنوعی: این روزها چقدر شرایط سخت و غم‌انگیزی دارم که مدام بر روزگار خودم اشک می‌ریزم.
مرا که کار همه گریه است و یار اندوه
عجب مدار که بر کار و بار می‌گریم
هوش مصنوعی: من که تمام کارها و زندگی‌ام با گریه همراه است و همدم من اندوه است، تعجب نکن که به خاطر کار و مسائل زندگی‌ام می‌نالم و اشک می‌ریزم.
زمین عجب نه که دریا شود ز اشک جلال
بدین صفت که من از هجر یار می‌گریم
هوش مصنوعی: زمین به شگفتی می‌آید که چطور دریا از اشک‌های عظمت و جلال پر می‌شود، چرا که من از دوری محبوبم می‌گریم.