گنجور

شمارهٔ ۲۰۷

در هجر تو زین گونه که بی صبر و سکونم
دادند همه خلق گواهی به جنونم
یاران ز من دل شده پرسند که چونی؟
من بیخودم از خود خبرم نیست که چونم
خواهم که به چنگ آورم آن زلف نگونسار
اینست که یاری ندهد بخت نگونم
بر من گذری کن که به دیدار جمالت
ز اندازه برون است تمنّای درونم
ناخورده یکی جرعه ز سرچشمه نوشَت
چشم تو چرا گشت چنین تشنه به خونم
دل درشکن زلف پریشان تو بستم
زیرا نه قرار است ازین پس نه سکونم
هر ظلم که بتواند و هر جور که باشد
با من کند ایّام که دیوار زبونم
پروانه رخسار چو شمع تو جلال است
چون سوختی از چشم مینداز کنونم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در هجر تو زین گونه که بی صبر و سکونم
دادند همه خلق گواهی به جنونم
هوش مصنوعی: در دوری تو به این حال و روز هستم که همه مردم شهادت می‌دهند دیوانه شده‌ام و هیچ آرامشی ندارم.
یاران ز من دل شده پرسند که چونی؟
من بیخودم از خود خبرم نیست که چونم
هوش مصنوعی: دوستان از من می‌پرسند حال و احوالم چگونه است؟ اما من آن‌قدر غرق در خودم هستم که از حال خودم هم خبر ندارم.
خواهم که به چنگ آورم آن زلف نگونسار
اینست که یاری ندهد بخت نگونم
هوش مصنوعی: می‌خواهم آن مویی را به دست بیاورم که مانند غبار افتاده است، اما بخت بدشگون من نمی‌گذارد که در این کار موفق شوم.
بر من گذری کن که به دیدار جمالت
ز اندازه برون است تمنّای درونم
هوش مصنوعی: به من یک نگاهی بکن که تمایل دیدن زیبایی‌ات فراتر از خواسته‌های درونم است.
ناخورده یکی جرعه ز سرچشمه نوشَت
چشم تو چرا گشت چنین تشنه به خونم
هوش مصنوعی: چرا چشمان تو این‌قدر تشنه‌ی خون من شده‌اند، در حالی که هنوز یک قطره از سرچشمه‌ی عشق تو را ننوشیده‌ام؟
دل درشکن زلف پریشان تو بستم
زیرا نه قرار است ازین پس نه سکونم
هوش مصنوعی: دل را به خاطر زلف های نامنظم و آشفته‌ات درهم شگستم، چرا که از این به بعد دیگر نه آرامش خواهم داشت و نه سکون.
هر ظلم که بتواند و هر جور که باشد
با من کند ایّام که دیوار زبونم
هوش مصنوعی: هر گونه ظلم و ستمی که بخواهی می‌توانی بر من روا داری، ای روزگار که مرا به دیواری کم‌طاقت تبدیل کرده‌ای.
پروانه رخسار چو شمع تو جلال است
چون سوختی از چشم مینداز کنونم
هوش مصنوعی: چهره‌ات ز زیبایی مانند شمع درخشان است و چون به خاطر تو سوخته‌ام، اکنون دیگر نمی‌توانم به تو نگاه کنم.