گنجور

شمارهٔ ۲۰۳

روزی کزین سراچه سفلی گذر کنم
وانگه به سوی عالم علوی سفر کنم
کرّوبیان عرش و مقیمان قدس را
از درد خویش و حسن تو یک یک خبر کنم
از گریه فرش را همه در موج خون کشم
وز ناله عرش را همه زیر و زبر کنم
نار جحیم را بازنشانم به آب چشم
یک بار چون برآتش دوزخ گذر کنم
وآنگه چنان ز درد تو آهی برآورم
کاهْ لِ بهشت را همه خونین جگر کنم
بر من نعیم جنّت اعلی کنند عرض
کوته نظر نِیَم که بر آنها نظر کنم
از نو درون خاطر خود جا کنم ترا
و آنها که غیر تُست ز خاطر بِدَر کنم
در روز رستخیز که سر بر کنم ز خاک
نامَردم ار ز هول قیامت حذر کنم
در عرصه گاه حشر درآیم خراب و مست
شوریده وار رایت عشق تو بر کنم
هر لحظه ساز عشق به سوزی دگر زنم
هر دم سماع شوق به حالی دگر کنم
آن دم جمال اگر بنمایی جلال را
یابم کمال وصل و سخن مختصر کنم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روزی کزین سراچه سفلی گذر کنم
وانگه به سوی عالم علوی سفر کنم
هوش مصنوعی: روزی از این دنیای پست و ناچیز عبور می‌کنم و به سوی جهانی بالاتر و معنوی سفر خواهم کرد.
کرّوبیان عرش و مقیمان قدس را
از درد خویش و حسن تو یک یک خبر کنم
هوش مصنوعی: من از درد و زیبایی تو هر یک از فرشتگان در عرش و ساکنان مکان‌های مقدس را باخبر خواهم کرد.
از گریه فرش را همه در موج خون کشم
وز ناله عرش را همه زیر و زبر کنم
هوش مصنوعی: از شدت گریه و ناراحتی، تمام فرش را به خون می‌آلایم و با ناله‌ام حال و روز عرش را به هم می‌زنم.
نار جحیم را بازنشانم به آب چشم
یک بار چون برآتش دوزخ گذر کنم
هوش مصنوعی: من می‌خواهم با اشکی که از چشمانم می‌ریزد، آتشی که در جهنم وجود دارد را خاموش کنم، یک بار برای همیشه چون که می‌خواهم از کنار آن آتش عبور کنم.
وآنگه چنان ز درد تو آهی برآورم
کاهْ لِ بهشت را همه خونین جگر کنم
هوش مصنوعی: سپس به شدت از درد تو، آهی می‌کشم که حتی بهشت را هم دچار غم و غصه می‌کند و آن را خونین و زخم‌دار می‌سازد.
بر من نعیم جنّت اعلی کنند عرض
کوته نظر نِیَم که بر آنها نظر کنم
هوش مصنوعی: آنها برای من نعمت‌های بهشتی را فراهم می‌کنند، اما من از دیدن آنها چیزی ندارم، زیرا نمی‌توانم به‌درستی به آنها توجه کنم.
از نو درون خاطر خود جا کنم ترا
و آنها که غیر تُست ز خاطر بِدَر کنم
هوش مصنوعی: من دوباره در ذهن خودت را جای می‌دهم و کسانی را که غیر از تو هستند، از یاد می‌برم.
در روز رستخیز که سر بر کنم ز خاک
نامَردم ار ز هول قیامت حذر کنم
هوش مصنوعی: در روز قیامت وقتی از خاک بلند می‌شوم، اگر از ترس آن روز خودم را عقب بکشم، نامرد هستم.
در عرصه گاه حشر درآیم خراب و مست
شوریده وار رایت عشق تو بر کنم
هوش مصنوعی: در روز محشر، اگرچه در حال خراب و مستی به سر می‌برم، باز هم با شوق و عشق تو، پرچم محبتت را بلند می‌کنم.
هر لحظه ساز عشق به سوزی دگر زنم
هر دم سماع شوق به حالی دگر کنم
هوش مصنوعی: هر لحظه عشق را با حس جدیدی تجربه می‌کنم و در هر دم، حال و هوای شوق را به گونه‌ای تازه‌تر حس می‌کنم.
آن دم جمال اگر بنمایی جلال را
یابم کمال وصل و سخن مختصر کنم
هوش مصنوعی: اگر لحظه‌ای زیبایی‌ات را نشان بدهی، به کمال وصل و حقیقت را درک می‌کنم و سخن را کوتاه می‌کنم.