شمارهٔ ۲۰
سر معشوق بر بالین ناز است
سر عشّاق بر خاک نیاز است
عذارت خستگان را جان فروز است
جمالت بیدلان را دلنواز است
غمت افتادگان را دستگیر است
لبت بیچارگان را چاره ساز است
کمر بر موی می بندی چه سرّ است
سخن در پرده می گویی چه راز است
قدت سرو و رخت گلزار حسن است
لبت شهد و رخت شمع طراز است
ترا چشمی که پُر سحر و فسون است
مرا جانی که پر سوز و گداز است
جلال افتاده بازوی عشق است
کبوتر صید چنگ شاهباز است
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سر معشوق بر بالین ناز است
سر عشّاق بر خاک نیاز است
هوش مصنوعی: سر معشوق روی بالشتی نرم و راحت است، در حالی که سر عاشقان بر زمین و در حالت نیاز و زاری قرار دارد.
عذارت خستگان را جان فروز است
جمالت بیدلان را دلنواز است
هوش مصنوعی: عذابت در دل خستگان جان تازهای به آنها میبخشد و زیبایی تو برای آنهایی که بیخبرند، دلنواز و خوشایند است.
غمت افتادگان را دستگیر است
لبت بیچارگان را چاره ساز است
هوش مصنوعی: لبخند تو برای کسانی که در سختی و اندوه هستند، منبع امید و کمک است. تو برای بیچارگان و کسانی که به کمک نیاز دارند، راه حل و پاسخ هستی.
کمر بر موی می بندی چه سرّ است
سخن در پرده می گویی چه راز است
هوش مصنوعی: چرا برای بستن موهایت به کمر، نشانهای از راز و رمز وجود دارد؟ و چرا سخنانی که میگویی، در پردهای از اسرار پنهان هستند؟
قدت سرو و رخت گلزار حسن است
لبت شهد و رخت شمع طراز است
هوش مصنوعی: قد تو همچون سرو است و زیباییات به گلستان میماند. لبهایت مانند عسل شیرین است و چهرهات چون شمعی درخشنده و زیباست.
ترا چشمی که پُر سحر و فسون است
مرا جانی که پر سوز و گداز است
هوش مصنوعی: چشمان تو پر از جادو و enchantment است و من هم روحی دارم که پر از آتش و احساس عمیق است.
جلال افتاده بازوی عشق است
کبوتر صید چنگ شاهباز است
هوش مصنوعی: شکوه و عظمت عشق مانند یک پرنده زیبا است که در دام قدرت و تسلط دیگران گرفتار شده است.