شمارهٔ ۱۹۵
خیال روی تو مأوا گرفت در بر چشم
نمی شود نفسی غایب از برابر چشم
مجال خواب ندارم که می زند هر شب
خیال زلف تو تا روز حلقه بر در چشم
به جام باده چه حاجت مرا که خون جگر
به حلق تشنه فرو می رود ز ساغر چشم
اگر تو بر سر و چشمم گذر کنی سهل است
اگرچه سهل نباشد گذشتن از سر چشم
دل پر آتش اگر لایق نشست تو نیست
بیار که جات کنم بر کنار منظر چشم
مرا تو چشم و چراغی مرو ز پیش نظر
وگرنه تیره شود خانه منوّر چشم
ولی یقین که به صد چشم و گوش نتوان داشت
چنین که می برد ابروی تو دل از بر چشم
ز بحر اشک کنارم کند پر از گوهر
گهی غوطه کند هندوی شناور چشم
جلال گوهر دیده نثار پای تو کرد
عزیزتر نبود گوهری ز گوهر چشم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خیال روی تو مأوا گرفت در بر چشم
نمی شود نفسی غایب از برابر چشم
هوش مصنوعی: تصویر چهره تو در ذهنم جا گرفته و هرگز نمیتوانم حتی لحظهای از نظر دورت کنم.
مجال خواب ندارم که می زند هر شب
خیال زلف تو تا روز حلقه بر در چشم
هوش مصنوعی: هر شب خیال زلف تو به من اجازه خواب نمیدهد و تا صبح، اشتیاق تو در چشمهایم حلقه میزند.
به جام باده چه حاجت مرا که خون جگر
به حلق تشنه فرو می رود ز ساغر چشم
هوش مصنوعی: به چه چیزی نیاز دارم که در جام شراب بریزم، وقتی درد و غم درونم مانند آب دهان تشنهای به چشمان تو فرو میرود؟
اگر تو بر سر و چشمم گذر کنی سهل است
اگرچه سهل نباشد گذشتن از سر چشم
هوش مصنوعی: اگر تو به من توجه کنی، کار سادهای است؛ هرچند که عبور کردن از سر و چشم برای کسی آسان نیست.
دل پر آتش اگر لایق نشست تو نیست
بیار که جات کنم بر کنار منظر چشم
هوش مصنوعی: اگر دلم آتشین است و لایق جای تو نیست، بیا که میخواهم جایت را کنار چشمم قرار دهم.
مرا تو چشم و چراغی مرو ز پیش نظر
وگرنه تیره شود خانه منوّر چشم
هوش مصنوعی: تو نور زندگی منی و اگر از کنارم بروی، همه چیز برایم تاریک و بیروح خواهد شد.
ولی یقین که به صد چشم و گوش نتوان داشت
چنین که می برد ابروی تو دل از بر چشم
هوش مصنوعی: به راستی که هیچگاه نمیتوان با صد چشم و گوش به دقت دریافت که ابروی تو چه اندازه دل را میبرد و از چشمها دور میکند.
ز بحر اشک کنارم کند پر از گوهر
گهی غوطه کند هندوی شناور چشم
هوش مصنوعی: از دریاى اشک من، گاهى پر از جواهر مىشود و گاهى، مانند هندوها در دریاى چشمم غوطهور مىگردد.
جلال گوهر دیده نثار پای تو کرد
عزیزتر نبود گوهری ز گوهر چشم
هوش مصنوعی: جلال و زیبایی گوهر چشم، به پای تو نثار شده است. هیچ گوهری عزیزتر از این گوهر چشمها وجود ندارد.