شمارهٔ ۱۸۴
ترا از هر دو عالم برگزیدم
به صد ناز و نیازت پروریدم
گهی بر دیده خود جات کردم
گهی جان پیش پایت گستریدم
به عشقت ترک نام و ننگ گفتم
هوایت را به جان و دل خریدم
چه سختی ها که در هجر تو دیدم
چه محنت ها که در عشقت کشیدم
چه مایه طعنه های دشمن و دوست
که گاه و بی گه از بهرت شنیدم
فراوان اشک در هجرت فشاندم
فراوان جامه بر یادت دریدم
گهت بر آستان سر می نهادم
گهی بر گرد کویت می دویدم
نه یک ساعت جدا می گشتم از تو
نه یک دم بی رخت می آرمیدم
کنون نامهربانی پیشه کردی
امید از مهر و پیمانت بریدم
اگر دیگر کسان حالم ندانند
تو می دانی که از بهرت چه دیدم
کنونم خود پرو بالی نمانده است
که وقتی در هوایت می پریدم
نخورده شربتی شیرین ز لعلت
چه تلخیها که از دوران چشیدم
رسد گفتی جلال از من به کامی
حقیقت خوش به کام دل رسیدم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ترا از هر دو عالم برگزیدم
به صد ناز و نیازت پروریدم
هوش مصنوعی: من تو را از میان تمام هستی برگزیدم و با دقت و محبت و توجه خاصی تربیت کردم.
گهی بر دیده خود جات کردم
گهی جان پیش پایت گستریدم
هوش مصنوعی: گاهی جایگاه تو را بر چشمانم قرار دادم و گاهی جانم را به پای تو نهادیم.
به عشقت ترک نام و ننگ گفتم
هوایت را به جان و دل خریدم
هوش مصنوعی: به خاطر عشق تو از آبرو و حیثیتم گذشتم و با تمام وجودم خواهان تو شدم.
چه سختی ها که در هجر تو دیدم
چه محنت ها که در عشقت کشیدم
هوش مصنوعی: چقدر در دوری تو زحمت کشیدم و چقدر درد و رنج را به خاطر عشق تو تحمل کردم.
چه مایه طعنه های دشمن و دوست
که گاه و بی گه از بهرت شنیدم
هوش مصنوعی: هر از گاهی که از تو تعریف یا نکوهش میشود، از دو سو - هم از طرف دوستان و هم از دشمنان - طعنه و کنایههایی به من میرسد.
فراوان اشک در هجرت فشاندم
فراوان جامه بر یادت دریدم
هوش مصنوعی: در دوری از تو، خیلی گریه کردم و به خاطر یاد تو، لباسهای زیادی را پاره کردم.
گهت بر آستان سر می نهادم
گهی بر گرد کویت می دویدم
هوش مصنوعی: گاهی سر را بر درگاه تو میگذاشتم و گاهی دور بر گرد تو میچرخیدم.
نه یک ساعت جدا می گشتم از تو
نه یک دم بی رخت می آرمیدم
هوش مصنوعی: نه حتی برای یک ساعت از تو دور میشدم و نه حتی برای یک لحظه بدون دیدنت آرامش داشتم.
کنون نامهربانی پیشه کردی
امید از مهر و پیمانت بریدم
هوش مصنوعی: اکنون با بیمحبتی خود، مرا از امید به محبت و وفای تو ناامید کردی.
اگر دیگر کسان حالم ندانند
تو می دانی که از بهرت چه دیدم
هوش مصنوعی: اگر دیگران از حال و روز من باخبر نیستند، تو میدانی که چه تجربهای از عشق تو داشتم.
کنونم خود پرو بالی نمانده است
که وقتی در هوایت می پریدم
هوش مصنوعی: الان دیگر توان پرواز ندارم که زمانی در عشق تو پرواز میکردم.
نخورده شربتی شیرین ز لعلت
چه تلخیها که از دوران چشیدم
هوش مصنوعی: من از طعم تلخیها در زندگیام بسیار چشیدهام، اما هنوز از لبههای زیبایی و شیرینی عشق تو نچشیدهام.
رسد گفتی جلال از من به کامی
حقیقت خوش به کام دل رسیدم
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که از طریق موفقیت و خوشبختی، مقام و عظمت به من رسیده است و من به آرزوی واقعی خود رسیدهام که دل را شاد میکند.