شمارهٔ ۱۸۱
در آرزوی وصالت اگرچه با غم و دردم
امیدوار چنانم که ناامید نگردم
منم چو شمع که هر شب ز سوز هجر تو تا روز
سرشک گرم فرو می رود به چهره زردم
از آن زمان که مرا بخت خفته از تو جدا کرد
نماند شربت دردی که از زمانه نخوردم
سهیل هجر برآمد، مه وصال فرو شد
ز روز تیره فزون شد درازی شب دردم
ز اشتیاق جمالت چه سیل ها که نراندم
ز روزگار وصالت چه یادها که نکردم
هزار ناله برآرم ز دست هجر تو هر روز
هزار قطره ببارم به یاد وصل تو هر دم
شب فراقت ازین سان که بوی صبح ندارد
چراغ صبح همانا بمرد از دم سردم
چنین که هجر تو گَرد از من شکسته برآورد
مگر نسیم صبا آورد به کوی تو گردم
خیال روی تو همواره همنشین جلال است
که با خیال تو جفتم گر از وصال تو فردم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در آرزوی وصالت اگرچه با غم و دردم
امیدوار چنانم که ناامید نگردم
هوش مصنوعی: با اینکه در آرزوی رسیدن به تو دلم پر از غم و درد است، اما به امید آن روز همچنان ناامید نیستم.
منم چو شمع که هر شب ز سوز هجر تو تا روز
سرشک گرم فرو می رود به چهره زردم
هوش مصنوعی: من شبیه شمعی هستم که هر شب به خاطر دلتنگی و جدایی تو، اشک میریزم و چهرهام رنگ پریده میشود.
از آن زمان که مرا بخت خفته از تو جدا کرد
نماند شربت دردی که از زمانه نخوردم
هوش مصنوعی: از زمانی که به خاطر بخت نامساعد من از تو دور شدم، دیگر هیچ رنج و دردی نمانده که از زندگی تجربه نکرده باشم.
سهیل هجر برآمد، مه وصال فرو شد
ز روز تیره فزون شد درازی شب دردم
هوش مصنوعی: ستاره سهیل در زمان جدایی از محبوب طلوع کرد و ماه وصال غروب کرد. در این شب تاریک، غم و درد زیادتر شد و طول شب بیپایان گردید.
ز اشتیاق جمالت چه سیل ها که نراندم
ز روزگار وصالت چه یادها که نکردم
هوش مصنوعی: به خاطر عشق به زیباییات، چه تلاشها و کوششهایی که نکردم و برای بودن در کنارت، چه یادگاریها و خاطراتی که نساختم.
هزار ناله برآرم ز دست هجر تو هر روز
هزار قطره ببارم به یاد وصل تو هر دم
هوش مصنوعی: هر روز به خاطر جدایی تو به شدت ناله میزنم و هزاران اشک میریزم تا یادآور لحظات وصالت باشم.
شب فراقت ازین سان که بوی صبح ندارد
چراغ صبح همانا بمرد از دم سردم
هوش مصنوعی: این شب انتظار تو به قدری طولانی و بینور است که حتی نشانههای صبح هم در آن دیده نمیشود و مثل اینکه روشنایی صبح از سرما و تنهاییام مرده است.
چنین که هجر تو گَرد از من شکسته برآورد
مگر نسیم صبا آورد به کوی تو گردم
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر میگوید که زمانی که دوری و جدایی تو از من بر من فشار میآورد و مرا خسته میکند، تنها چیزی که میتواند آرامش بخشم کند، نسیم ملایمی است که از سوی تو میوزد و باعث میشود که دوباره به کوی تو برگردم.
خیال روی تو همواره همنشین جلال است
که با خیال تو جفتم گر از وصال تو فردم
هوش مصنوعی: تصور چهرهات همیشه با عظمت و شکوه همراه است، زیرا اگر حتی از وصالت دور باشم، این خیال تو همیشه در کنارم خواهد بود.