شمارهٔ ۱۷۰
دامن کشان رسید سوی جویبار گل
ای ترک گلعذار به دامن بیار گل
راز نهفته دل بلبل شد آشکار
برطرف جویبار چو شد آشکار گل
دادند بارعام که از بزمگاه خاص
آمد به فال سعد در ایوان یار گل
در بار داشت اطلس سبز و حریر سرخ
شد مشتری هزار چو بگشاد بار گل
هر دم به مجلسی رود از بس تلوّنش
یک هفته هیچ جای نگیرد قرار گل
بر دست ساقیانِ سمن رخ شراب لعل
گویی شکفته است ز سرو و چنار گل
چندان کشید و باز کشیدش که چاک زد
از دست باد پیرهن زرنگار گل
زین سان که زرد و سرخ برآمد به جویبار
از شرم باده گشت مگر شرمسار گل
دانی که گل جلال! چرا شد چنین عزیز؟
از بهر آنکه عار ندارد ز خار گل
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دامن کشان رسید سوی جویبار گل
ای ترک گلعذار به دامن بیار گل
هوش مصنوعی: به سوی جویبار گل، با دامن کشیده بیایید، ای زیبای ترک، گلی از دامن خود بیاورید.
راز نهفته دل بلبل شد آشکار
برطرف جویبار چو شد آشکار گل
هوش مصنوعی: راز درونی بلبل به وضوح نمایان شد، زمانی که جویبار جاری شد و گل شکفت.
دادند بارعام که از بزمگاه خاص
آمد به فال سعد در ایوان یار گل
هوش مصنوعی: در یک مراسم عمومی اعلام کردند که از مهمانی ویژهای خبر خوشی به همراه آمده و یار خوشبخت در ایوان مانند گلی میدرخشد.
در بار داشت اطلس سبز و حریر سرخ
شد مشتری هزار چو بگشاد بار گل
هوش مصنوعی: در بار، پارچهای سبز و حریر قرمزرنگ داشت. هنگامی که مشتری هزار (یکی از سیارات) بار گل را باز کرد، همه چیز شکوفا شد.
هر دم به مجلسی رود از بس تلوّنش
یک هفته هیچ جای نگیرد قرار گل
هوش مصنوعی: هر لحظه به یک مجلسی میرود و به خاطر زیباییاش هیچگاه نمیتواند در یک جا ثابت بماند، مانند گلی که به سختی در یک جای مشخص قرار میگیرد.
بر دست ساقیانِ سمن رخ شراب لعل
گویی شکفته است ز سرو و چنار گل
هوش مصنوعی: در دستان ساقیها، شراب سرخ رنگ مانند گلی است که از درختان سرو و چنار شکوفه زده است.
چندان کشید و باز کشیدش که چاک زد
از دست باد پیرهن زرنگار گل
هوش مصنوعی: او به شدت و بارها تلاش کرد تا آن گلبرگ زیبا را از دست باد بگیرد، که در نهایت، لباسش پاره شد.
زین سان که زرد و سرخ برآمد به جویبار
از شرم باده گشت مگر شرمسار گل
هوش مصنوعی: در اینجا، این طور بیان میشود که در جویبار، رنگهای زرد و قرمز به خاطر شرم از نوشیدنی، به گونهای به وجود آمدهاند که شاید گل هم از این حالت شرمگین شده باشد.
دانی که گل جلال! چرا شد چنین عزیز؟
از بهر آنکه عار ندارد ز خار گل
هوش مصنوعی: میدانی چرا گل اینقدر باارزش و محترم شده است؟ به این خاطر که از خار و زشتیها هیچگونه شرم و عاری ندارد.