شمارهٔ ۱۶۵
مدّعی در عشق او گر طعنه زد بر من چه باک
طالبان دوست را از طعنه دشمن چه باک
دل سیاهی را که دارد جامه پاک از طعنه نیست
لاله را از ده زبانی کردن سوسن چه باک
عاشقان را هر دو عالم گرد خاطر گو مگرد
گر نگردد شمع را پروانه پیرامن چه باک
دشمنان و دوستان کردند بر من پشت، لیک
گر بود روی عنایت دوست را با من چه باک
یار در دل دارم و بر دوختم ز اغیار چشم
خانه پرنور است اگر تاریک شد روزن چه باک
چون سلامت ترک کردیم از ملامت باک نیست
هر که را در دیده پیکان است از سوزن چه باک
من که در باطن چو غنچه مهر دارم سر به مُهر
گر به ظاهر می درم بر خویش پیراهن چه باک
آنکه فردای قیامت دامنش خواهم گرفت
گر بود خون مَنش امروز در گردن چه باک
در میان ما و او پیوند جانی رفته است
جان اگر عزم جدایی می کند از تن چه باک
پاک خون دل ز راه دیده بر دامن چکید
چون دلم شد پاک اگر آلوده شد دامن چه باک
گر جلال از گنج وصلش یافت مقصودی چه شد
خوشهچینی خوشهای گر بُرد از خرمن چه باک
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مدّعی در عشق او گر طعنه زد بر من چه باک
طالبان دوست را از طعنه دشمن چه باک
هوش مصنوعی: اگر کسی به خاطر عشق او به من طعنه بزند، برایم مهم نیست. کسانی که عاشق دوست هستند، از طعنه دشمنان هراسی ندارند.
دل سیاهی را که دارد جامه پاک از طعنه نیست
لاله را از ده زبانی کردن سوسن چه باک
هوش مصنوعی: دل سیاه و تیرهای که درونش پاکی و صفا وجود دارد، تحت تأثیر سخن چینیها و تیرگیهای دیگران نیست. لالهای که در محیطی نامناسب میروید، به زخم زبانهای دیگران اهمیتی نمیدهد.
عاشقان را هر دو عالم گرد خاطر گو مگرد
گر نگردد شمع را پروانه پیرامن چه باک
هوش مصنوعی: عاشقان را بایستی به یاد داشت که در این دنیا و آن دنیا نباید هیچ چیز را به خاطر نیاورند. اگر پروانه، شمع را نگردد، دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
دشمنان و دوستان کردند بر من پشت، لیک
گر بود روی عنایت دوست را با من چه باک
هوش مصنوعی: دشمنان و دوستان هر دو به من خیانت کردند، اما اگر محبت و توجه دوست در کنار من باشد، دیگر چه اهمیتی دارد؟
یار در دل دارم و بر دوختم ز اغیار چشم
خانه پرنور است اگر تاریک شد روزن چه باک
هوش مصنوعی: دوست و محبوبی در دل دارم و از چشم دیگران دور نگهداشتهام. اگرچه دلم روشن است، اگر روزن (پنجره) خانهام تاریک شود، نگران نیستم.
چون سلامت ترک کردیم از ملامت باک نیست
هر که را در دیده پیکان است از سوزن چه باک
هوش مصنوعی: وقتی که از مانعها و مشکلات گذر کردیم، دیگر از انتقاد و سرزنش دیگران هراسی نداریم. هر کسی که در دلش کینه یا حسادت دارد، برای ما اهمیت ندارد.
من که در باطن چو غنچه مهر دارم سر به مُهر
گر به ظاهر می درم بر خویش پیراهن چه باک
هوش مصنوعی: من در درونم عشق و محبت دارم، اما اگر در ظاهر احساساتم را پنهان کنم و به خودم لباس بپوشانم، چیزی برای نگران شدن وجود ندارد.
آنکه فردای قیامت دامنش خواهم گرفت
گر بود خون مَنش امروز در گردن چه باک
هوش مصنوعی: کسی که در روز قیامت دامنش را میگیرم، اگر امروز خون من بر گردنش باشد، چه اهمیتی دارد؟
در میان ما و او پیوند جانی رفته است
جان اگر عزم جدایی می کند از تن چه باک
هوش مصنوعی: بین ما و او رابطهای عمیق و روحی وجود دارد. اگر جان تصمیم به جدایی از جسم بگیرد، هیچ جای نگرانی نیست.
پاک خون دل ز راه دیده بر دامن چکید
چون دلم شد پاک اگر آلوده شد دامن چه باک
هوش مصنوعی: وقتی که اشکهای پاک از دل بر چهرهام جاری میشود، اگر دلم پاک باشد، چه اهمیتی دارد که دامنم آلوده شود؟
گر جلال از گنج وصلش یافت مقصودی چه شد
خوشهچینی خوشهای گر بُرد از خرمن چه باک
هوش مصنوعی: اگر کسی به عزت و بزرگی از طریق وصال معشوق برسد، چه اهمیتی دارد که او در این مسیر، به دنبال ثمره یا نتیجه باشد؟ اگر هم کسی از خرمن (محصولات زندگی) چیزی برداشت کند، باز هم مشکلی نیست.