شمارهٔ ۱۳
چو گل بگشاد لب را در ملاحت
زبان بگشاد بلبل در فصاحت
گلستان تازه گشت و غنچه بشکفت
وقاح الرَّقص و الاطیارُ ناحت
سمن هشیار و نرگس خفته مخمور
صبا بیدار و گل در استراحت
به قانونی دگر شد باغ و بستان
صبا تا کرد عالم را مساحت
نگارینا قدم نه در گلستان
که خندان باد همچون گل صباحت
غنیمت دان و کام از عمر برگیر
که من باری ندیدم هیچ راحت
از آن رخسار و لب حیران بماندم
تعالی اللّه زهی حُسن و ملاحت
کجا ره در شبستان تو آرم
که بادش ره نمی آرد به ساحت
جلال ار خون همی بارد عجب نیست
که بی خونابه کی باشد جراحت
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو گل بگشاد لب را در ملاحت
زبان بگشاد بلبل در فصاحت
هوش مصنوعی: وقتی گل لبخند میزند، زبانش به زیبایی باز میشود و بلبل نیز در سخنوری خود شکوفا میشود.
گلستان تازه گشت و غنچه بشکفت
وقاح الرَّقص و الاطیارُ ناحت
هوش مصنوعی: باغ به تازگی شکوفا شده و گلها شکفتند، در حالی که پرندگان آواز میخوانند و به رقص درآمدهاند.
سمن هشیار و نرگس خفته مخمور
صبا بیدار و گل در استراحت
هوش مصنوعی: گل سمن در حال هوشیاری است و نرگس خواب است. نسیم صبحگاهی بیدار است و گل در حال استراحت قرار دارد.
به قانونی دگر شد باغ و بستان
صبا تا کرد عالم را مساحت
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی باعث تغییراتی در باغ و بستان شد و بر جهانی که ما در آن زندگی میکنیم، تأثیر گذاشت و آن را به شکلی تازه دگرگون کرد.
نگارینا قدم نه در گلستان
که خندان باد همچون گل صباحت
هوش مصنوعی: ای زیبای من، در گلستان قدم نگذار که همچون گل، نسیم خوشبو و شادیآور در انتظار توست.
غنیمت دان و کام از عمر برگیر
که من باری ندیدم هیچ راحت
هوش مصنوعی: از فرصت استفاده کن و از زندگی لذت ببر، چون من هرگز در زندگیام راحتی را تجربه نکردهام.
از آن رخسار و لب حیران بماندم
تعالی اللّه زهی حُسن و ملاحت
هوش مصنوعی: از آن چهره و لب زیبا، به شدت شگفتزده ماندهام. بزرگا، چقدر زیبایی و دلربایی تو فوقالعاده است!
کجا ره در شبستان تو آرم
که بادش ره نمی آرد به ساحت
هوش مصنوعی: کجا میتوانم در شبستانت آرام بگیرم در حالی که باد در این فضا نمیتواند بیاید؟
جلال ار خون همی بارد عجب نیست
که بی خونابه کی باشد جراحت
هوش مصنوعی: اگر جلال و عظمت بر خون پیشانی افروخته شود، تعجبی ندارد که زخم و جراحت چگونه خواهد بود اگر بدون خون زندگی شود.