گنجور

شمارهٔ ۱۱

ای جبینت ماه و رویت آفتاب
می فتد بر خاک کویت آفتاب
گرد عالم هست سرگردان چو من
روز و شب در جست و جویت آفتاب
فتنه می یابد ز مویت روزگار
نور می گیرد ز رویت آفتاب
روز بر ما تیره و شب شد دراز
تا نهان شد زیر مویت آفتاب
روز و شب می سوزد و جان می دهد
همچو شمع از آرزویت آفتاب
کس نباشد مرد میدانت که هست
عنبرین چوگان و گویت آفتاب
می روی وز دور مانند جلال
چشم می دارد به سویت آفتاب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای جبینت ماه و رویت آفتاب
می فتد بر خاک کویت آفتاب
هوش مصنوعی: پیشانی تو مانند ماه و چهره‌ات مانند آفتاب است، روشنایی آفتاب بر خاک کوی تو می‌افتد.
گرد عالم هست سرگردان چو من
روز و شب در جست و جویت آفتاب
هوش مصنوعی: تمامی دنیا مانند من در جستجوی تو سرگردان و آشفته است، به طوری که هم روز و هم شب، در تلاش برای یافتن روشنی و درخشش تو هستند.
فتنه می یابد ز مویت روزگار
نور می گیرد ز رویت آفتاب
هوش مصنوعی: موهای تو باعث بروز آشفتگی و محنت در جهان می‌شود و چهره‌ات مانند آفتاب، نور و روشنی را به اطراف می‌پراکند.
روز بر ما تیره و شب شد دراز
تا نهان شد زیر مویت آفتاب
هوش مصنوعی: روزها برای ما تاریک و شب‌ها بر ما طولانی شده است تا اینکه نور خورشید زیر موهایت پنهان شد.
روز و شب می سوزد و جان می دهد
همچو شمع از آرزویت آفتاب
هوش مصنوعی: روز و شب همچون شمعی می‌سوزد و جان می‌سپارد، به خاطر آرزوهایش برای تو ای آفتاب.
کس نباشد مرد میدانت که هست
عنبرین چوگان و گویت آفتاب
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در میدان نبرد نیست که مانند تو وجود داشته باشد، تو همچون چوب چوگان خوش‌بو و گوی آفتاب درخشان هستی.
می روی وز دور مانند جلال
چشم می دارد به سویت آفتاب
هوش مصنوعی: تو به سمت دور می‌روی، اما در چشمانت مانند جلوه‌ای از نور خورشید به سوی من نگاه می‌کنی.