جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۱

<div class="b" id="bn1"><div class="m1"><p>در دیده دلم خیال رویش می‌بست</p></div>
<div class="m2"><p>دلبر به کرشمه گفت زان نرگس مست</p></div></div>
<div class="b" id="bn2"><div class="m1"><p>خوش باش که کام تو برآرم روزی</p></div>
<div class="m2"><p>بخشیدن مست اگر بود دست به دست</p></div></div>

شمارهٔ ۳۲

در دیده دلم خیال رویش می بست
دلبر به کرشمه گفت زان نرگس مست
خوش باش که کام تو برآرم روزی
بخشیدن مست اگر بود دست به دست

هوش مصنوعی: در دل من تصویری از چهره محبوبم نقش بسته است. محبوب با نگاهی فریبنده به من گفت که روزی خواسته‌ام را برآورده خواهد کرد و اگر روزی بتواند، محبتش را به من خواهد بخشید.

شمارهٔ ۳۰

شمارهٔ ۳۱

هوش مصنوعی: در دل من تصویری از چهره او نقش بسته است. محبوب به ناز و کرشمه‌ای گفت که از آن نرگس زیبایش، مست و سرگشته شده‌ام.

در دیده دلم خیال رویش می‌بست

دلبر به کرشمه گفت زان نرگس مست

هوش مصنوعی: خوش باش و شاد زندگی کن، زیرا روزی به آرزویت خواهم رسید. اگر روزی دستت به دست من باشد، خوشی و سرخی در دل تو جاری خواهد شد.

خوش باش که کام تو برآرم روزی

بخشیدن مست اگر بود دست به دست

شمارهٔ ۳۱

اطلاعات

برگردان به زبان ساده