شمارهٔ ۷۷۹
هست چون زلف بتانم هوس عمر دراز
تا دمی درد دل خویش بگویم به تو باز
سر به گوش تو نهم حال جهان عرضه دهم
تا نظر بر من بیچاره کنی از سر ناز
سرّ عشق تو نخواهم که بگویم با کس
خاصه با باد صبا کاو نبود محرم راز
دور وصل تو چو عمرست شتابان چه کنم
چند نالم ز غم عشق تو شبهای دراز
چند پیش رخ مه پیکر تو جان جهان
همچو شمعی بود از هجر تو در سوز و گداز
چند گویم به لب آمد ز غمم جان عزیز
چند گویی به من خسته که با درد بساز
دل بیچاره ی من با غم عشقت چه کند
چون کبوتر نتواند که کند حمله به باز
مرغ جان من مسکین به هواداری تو
آن تواند که کند بر سر کویت پرواز
وا پس آ جان گرامی به تنم تا گویند
عمر بگذشت ولی جان به جهان آمد باز
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هست چون زلف بتانم هوس عمر دراز
تا دمی درد دل خویش بگویم به تو باز
هوش مصنوعی: من به درازای عمر آرزو دارم که بتوانم دوباره دردی را که در دل دارم، با تو در میان بگذارم، همانطور که زلفهای زیبا دل را میرباید و جلب توجه میکند.
سر به گوش تو نهم حال جهان عرضه دهم
تا نظر بر من بیچاره کنی از سر ناز
هوش مصنوعی: سرم را به گوش تو نزدیک میکنم و حال دل و دنیایم را برایت تعریف میکنم تا شاید با ناز و کرشمهات نگاهی به من بیچاره بیندازی.
سرّ عشق تو نخواهم که بگویم با کس
خاصه با باد صبا کاو نبود محرم راز
هوش مصنوعی: راز محبت تو را با هیچکس نمیگویم، بهویژه با باد صبا که او هم محرم این اسرار نیست.
دور وصل تو چو عمرست شتابان چه کنم
چند نالم ز غم عشق تو شبهای دراز
هوش مصنوعی: مدت زمان وصالت همانند عمر میگذرد و من در این لحظه چه کنم؟ بارها در شبهای طولانی از غم عشق تو ناله کردهام.
چند پیش رخ مه پیکر تو جان جهان
همچو شمعی بود از هجر تو در سوز و گداز
هوش مصنوعی: مدتی پیش، چهرهٔ زیبای تو برای جان جهان مانند شمعی میدرخشید و در غم فراق تو در آتش سوز و گداز بود.
چند گویم به لب آمد ز غمم جان عزیز
چند گویی به من خسته که با درد بساز
هوش مصنوعی: به چه میزان از غم و اندوه خود بگویم؟ جان عزیزم در حال از بین رفتن است. چه فایدهای دارد که به من خسته بگویی با دردهای زندگی کنار بیایم؟
دل بیچاره ی من با غم عشقت چه کند
چون کبوتر نتواند که کند حمله به باز
هوش مصنوعی: دل ناتوان من با غم عشق تو چه کند؟ مانند کبوترانی است که نمیتوانند به شکارچی حمله کنند.
مرغ جان من مسکین به هواداری تو
آن تواند که کند بر سر کویت پرواز
هوش مصنوعی: پرنده روح من، در حالتی زار و بیچاره، تنها به خاطر عشق و محبت تو میتواند به سوی کوی تو پرواز کند.
وا پس آ جان گرامی به تنم تا گویند
عمر بگذشت ولی جان به جهان آمد باز
هوش مصنوعی: ای جان گرامی، به تن من بازگرد تا بگویند عمر گذشت، اما جان دوباره به این دنیا آمد.