گنجور

شمارهٔ ۷۷۴

ای مسلمانان بتی دارم به غایت دلپذیر
چابک و رعنا و چست و نازنین و دلپذیر
صبر فرماید مرا در عاشقی آن بی وفا
تا کی آخر طفل مسکین صبر بتواند ز شیر
وصل یار نازنین و خلوتی جوی از رقیب
ای جوان گر هوش داری گوش کن از عقل پیر
در من این عیبست آخر چون ز سر بیرون کنم
من ز روی خوب و بانگ چنگ باشم ناگزیر
دل سپر کردم ندادم ترکش امّا تا به کی
چون کمانم گه کشد گه دورم اندازد چو تیر
روز وصل دلبران را قدر چون نشناختی
ای دل بیچاره چون هجران درآمد بازگیر
چون طلبکار وصال کعبه جانان منم
باشد اندر راه ما خار مغیلان چون حریر
گر نوازد یک شبم آخر چه نقصان آیدش
گر جهان روشن شود از وصل آن ماه منیر

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای مسلمانان بتی دارم به غایت دلپذیر
چابک و رعنا و چست و نازنین و دلپذیر
هوش مصنوعی: ای مسلمانان، من یک معشوقه دارم که بسیار زیبا و خوش‌سیرت است، با ظاهری دلربا و با نشاط، که دل را به خود جلب می‌کند.
صبر فرماید مرا در عاشقی آن بی وفا
تا کی آخر طفل مسکین صبر بتواند ز شیر
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که آن بی وفا به من صبر می‌دهد و نمی‌دانم تا چه زمانی باید این وضعیت را تحمل کنم. من مثل یک کودک ناتوان هستم که نمی‌تواند بیشتر از این صبر کند.
وصل یار نازنین و خلوتی جوی از رقیب
ای جوان گر هوش داری گوش کن از عقل پیر
هوش مصنوعی: ای جوان، اگر خرد و هوش داری، به دنبال وصال محبوب نازنین خود باش و از مزاحمت رقیبان دوری کن. با ریشه‌های اندیشه‌ها و تجربیات پیران مشورت کن و از آنها بهره ببر.
در من این عیبست آخر چون ز سر بیرون کنم
من ز روی خوب و بانگ چنگ باشم ناگزیر
هوش مصنوعی: این معضل من است که نمی‌توانم از ذهنم بیرون برم. حتی اگر چهره زیبایی داشته باشم و صدای سازم دلنشین باشد، باز هم نمی‌توانم از این مشکل فرار کنم.
دل سپر کردم ندادم ترکش امّا تا به کی
چون کمانم گه کشد گه دورم اندازد چو تیر
هوش مصنوعی: دل را به خطر انداختم و بی‌پروا به عشق ادامه دادم، اما این وضعیت تا کی ادامه خواهد داشت؟ مانند کمانی هستم که گاه به سمت هدف می‌روم و گاه دور می‌شوم، مثل تیر که به سادگی پرتاب می‌شود.
روز وصل دلبران را قدر چون نشناختی
ای دل بیچاره چون هجران درآمد بازگیر
هوش مصنوعی: ای دل بیچاره، در زمان وصل و نزدیکی معشوقان قدر و ارزش آن لحظات را نشناختی، حال که زمان جدایی و دوری فرا رسیده، دوباره به یاد آن لحظات می‌افتی.
چون طلبکار وصال کعبه جانان منم
باشد اندر راه ما خار مغیلان چون حریر
هوش مصنوعی: من به دنبال وصال و نزدیکی معشوق خود هستم، و در این راه، هرچند که موانع و سختی‌ها مانند خار مغیلان وجود دارد، اما برای من آن‌ها به نرمی و لطافت حریر می‌نمایند.
گر نوازد یک شبم آخر چه نقصان آیدش
گر جهان روشن شود از وصل آن ماه منیر
هوش مصنوعی: اگر فقط یک شب من را نوازش کند، چه لطمه‌ای به او وارد می‌شود؟ حتی اگر دنیا به خاطر وصال آن ماه روشن شود.