شمارهٔ ۷۷۱
بردی دل من به چشم مخمور
ای چشم بدان ز چشم بد دور
هرکس که به رویت افکند چشم
در چشم نیایدش دگر حور
ای دیده جان ما ندیده
ای نور دو دیده چون تو منظور
بازآی که از غم فراقت
در دیده نماند بی رخت نور
مسکین دل من به رغم نشسته
بر شهد لب تو همچو زنبور
عشق رخ تو چو شاه بازست
بیچاره دلم به سان عصفور
هستی تو طبیب درد دلها
ماییم ز درد هجر رنجور
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بردی دل من به چشم مخمور
ای چشم بدان ز چشم بد دور
هوش مصنوعی: ای چشم شرابآلود، دل من را به سرقت بردی؛ ای چشم، از نگاه بد دور باش!
هرکس که به رویت افکند چشم
در چشم نیایدش دگر حور
هوش مصنوعی: هر کسی که به چشمان تو نگاه کند، دیگر به هیچ زیبارویی توجه نخواهد کرد.
ای دیده جان ما ندیده
ای نور دو دیده چون تو منظور
هوش مصنوعی: ای چشم! جان ما به تو وابسته است. تو که نور دو چشم ما هستی، چقدر زیبایی و هدف ما به تو مربوط میشود.
بازآی که از غم فراقت
در دیده نماند بی رخت نور
هوش مصنوعی: برگرد و به من بپیوند، زیرا از شدت اندوه دوریات دیگر در چشمانم نوری باقی نمانده است.
مسکین دل من به رغم نشسته
بر شهد لب تو همچو زنبور
هوش مصنوعی: دل غمگین من که بر لذت شیرین لبهای تو نشسته، مانند زنبوری است که روی عسل نشسته است.
عشق رخ تو چو شاه بازست
بیچاره دلم به سان عصفور
هوش مصنوعی: عشق به چهره تو مانند دقت و زیبایی شاه باز است و دل من همچون پرندهای در قفسی بیچاره و ناتوان به تو عشق میورزد.
هستی تو طبیب درد دلها
ماییم ز درد هجر رنجور
هوش مصنوعی: تو مانند یک پزشک هستی که به درد دلها رسیدگی میکند، و ما از درد جدایی رنج میبریم.