گنجور

شمارهٔ ۷۶۶

از شراب وصل او مستم دگر
وز غم بیهوده وارستم دگر
تا چو سرو از پیش ما برخاستی
با غم روی بنشستم دگر
تا گشادی طرّه ی زلف سیاه
جان و دل در کار تو بستم دگر
گفتم از دامت برون آیم به صبر
کرده ای از زلف پا بستم دگر

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از شراب وصل او مستم دگر
وز غم بیهوده وارستم دگر
هوش مصنوعی: از عشق او چنان سرمست و شادابم که دیگر هیچ غم بیهوده‌ای نمی‌توانم احساس کنم و از آن رهایی یافته‌ام.
تا چو سرو از پیش ما برخاستی
با غم روی بنشستم دگر
هوش مصنوعی: وقتی تو مانند سرو از پیش ما رفتی، دیگر با غم و اندوه بر جا نشستم.
تا گشادی طرّه ی زلف سیاه
جان و دل در کار تو بستم دگر
هوش مصنوعی: من در پیوند با زیبایی تارهای مشکی تو، جان و دل خود را به تو سپردم و دیگر به هیچ چیز دیگری فکر نمی‌کنم.
گفتم از دامت برون آیم به صبر
کرده ای از زلف پا بستم دگر
هوش مصنوعی: گفتم که از دام تو خارج شوم، ولی تو با صبر و حوصله زلف مرا گرفته‌ای و دیگر نمی‌توانم فرار کنم.