گنجور

شمارهٔ ۷۶۵

عشق بازی با چنان یاری چه خوش باشد دگر
ور بود همچون تو دلداری چه خوش باشد دگر
قامتش سرویست در بستان جان دانی که چه
روی او دیدن به گلزاری چه خوش باشد دگر
گفته بودی جان بده با عشق تا از جان بود
گر بفرمایی چنان کاری چه خوش باشد دگر
بار عشقش بود بر خاطر مرا باری مدام
گر نهد بر یاد سرباری چه خوش باشد دگر
مدّتی باشد ز چشمم غایب آن چشم و چراغ
گر نماید روی را باری چه خوش باشد دگر
سخت بازارم نمی دانم من مسکین ز عشق
گر نهد آن دوست بازاری چه خوش باشد دگر
بود ما را صحبتی با دوستان معتقد
وین زمان با چست عیاری چه خوش باشد دگر
دل به طرّاری ز دست ما ببرد اندر جهان
صحبتی با شوخ طرّاری چه خوش باشد دگر
ما ز جور چرخ نافرمان بسی آزرده ایم
بر دل مجروح آزاری چه خوش باشد دگر

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشق بازی با چنان یاری چه خوش باشد دگر
ور بود همچون تو دلداری چه خوش باشد دگر
هوش مصنوعی: عشق ورزی با یاری مانند تو بسیار لذت بخش است و اگر کسی دیگر هم مانند تو دلدار باشد، باز هم بسیار خوشایند است.
قامتش سرویست در بستان جان دانی که چه
روی او دیدن به گلزاری چه خوش باشد دگر
هوش مصنوعی: قد این معشوق مانند درخت سرو در باغ جان است. آیا می‌دانی که دیدن روی او در میان گل‌ها چقدر لذت‌بخش است؟
گفته بودی جان بده با عشق تا از جان بود
گر بفرمایی چنان کاری چه خوش باشد دگر
هوش مصنوعی: تو گفته بودی که برای عشق جانم را تقدیم کنم تا زمانی که زنده‌ام، اما اگر بخواهی که چنین کاری انجام دهم، چنین چیزی بسیار خوشایند خواهد بود.
بار عشقش بود بر خاطر مرا باری مدام
گر نهد بر یاد سرباری چه خوش باشد دگر
هوش مصنوعی: عشق او بر دلم سنگینی می‌کند و این احساس دائمی است. اگر او یادش را بر من بگذارد، دیگر هیچ چیز برایم خوش‌تر از این نخواهد بود.
مدّتی باشد ز چشمم غایب آن چشم و چراغ
گر نماید روی را باری چه خوش باشد دگر
هوش مصنوعی: مدتی است که آن کسی که برایم نور چشم و روشنایی زندگی است، از دیدم دور است. اگر روزی دوباره چهره‌اش را ببینم، چقدر خوشحال می‌شوم.
سخت بازارم نمی دانم من مسکین ز عشق
گر نهد آن دوست بازاری چه خوش باشد دگر
هوش مصنوعی: من در این بازار سخت و دشوار، متوجه نشده‌ام که اگر آن دوست به من توجه کند و با عشق به من روی آورد، چقدر خوشحالم می‌شود.
بود ما را صحبتی با دوستان معتقد
وین زمان با چست عیاری چه خوش باشد دگر
هوش مصنوعی: ما با دوستانی که به عقاید خود پایبندند، گفتگوهای خوبی داشتیم و حالا با دوستی که تند و چالاک است، این لحظه خیلی خوشایندتر خواهد بود.
دل به طرّاری ز دست ما ببرد اندر جهان
صحبتی با شوخ طرّاری چه خوش باشد دگر
هوش مصنوعی: دل ما را به دست طرّاری سپرد و در این دنیا با شوخی و شیطنت او چه گفتگوهای شیرینی خواهد بود.
ما ز جور چرخ نافرمان بسی آزرده ایم
بر دل مجروح آزاری چه خوش باشد دگر
هوش مصنوعی: ما به خاطر ناملایمات زندگی بسیار رنجیده‌خاطر هستیم و بر دل مجروح‌مان، کمکی دیگر چه خوب خواهد بود.