شمارهٔ ۷۶۲
ای گشته دارالملک جان یغمای بغدادی پسر
افکنده شوری در جهان غوغای بغدادی پسر
مانند آن ماه چگل دیده ندیده آب و گل
بادا حریم چشم و دل مأوای بغدادی پسر
رویست یارب یاسمن بویست یا خود یاسمن
ای خوشتر از سرو چمن بالای بغدادی پسر
زان طره پر پیچ و خم کار دلم بر شد بهم
زان رو ز غم سر می نهم در پای بغدادی پسر
سوداست زلف دلبران نتوان نهادن دل بر آن
آشوب آرد بر سران سودای بغدادی پسر
گفتم شدم لالا ترا لالای زلفت گفت لا
ای کرده چاکر بنده را لالای بغدادی پسر
روزی که سوی لامکان طیران کند جان جهان
سازد خراب آباد جان دل جای بغدادی پسر
گر در سماع آید قدش جان را برافشانم برو
چون بشنود گوش دلم هیهای بغدادی پسر
عشقش نمی ماند نهان زان رو که دارد قصد جان
گشتیم باری در جهان رسوای بغدادی پسر
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای گشته دارالملک جان یغمای بغدادی پسر
افکنده شوری در جهان غوغای بغدادی پسر
هوش مصنوعی: ای سرزمین پایتخت که دلی را گم کردهای، جوان یغماگر بغداد، شور و هیجانی در دنیا ایجاد کرده است.
مانند آن ماه چگل دیده ندیده آب و گل
بادا حریم چشم و دل مأوای بغدادی پسر
هوش مصنوعی: مانند آن ماه که زیباست و بهشت زیباییهایش را نمیشناسد، دل و چشمان تو باید جایی امن و آرام داشته باشد، همچون مأوای دلنشین بغداد.
رویست یارب یاسمن بویست یا خود یاسمن
ای خوشتر از سرو چمن بالای بغدادی پسر
هوش مصنوعی: ای خدای من، زیبایی تو مانند گل یاسمن است، و بویی که میدهی چون خود یاسمن خوشایند و دلپذیر است. تو از سرو باغها نیز زیباتری، ای پسر بغدادی.
زان طره پر پیچ و خم کار دلم بر شد بهم
زان رو ز غم سر می نهم در پای بغدادی پسر
هوش مصنوعی: از آن موهای پرپیچ و خم، دل من به هم ریخته است. به همین خاطر، برای فرار از غم، در پای پسر بغدادی سر میگذارم.
سوداست زلف دلبران نتوان نهادن دل بر آن
آشوب آرد بر سران سودای بغدادی پسر
هوش مصنوعی: زلف و موهای دلبرانی که دل را درگیر میکنند، نمیتوان بر آنها تکیه کرد؛ چرا که این زیباییها و آشفتگیها، شور و شوقی مانند شور و هیجان جوانان بغدادی به بار میآورند.
گفتم شدم لالا ترا لالای زلفت گفت لا
ای کرده چاکر بنده را لالای بغدادی پسر
هوش مصنوعی: گفتم که میخواهم بخوابم و به آرامش برسم، اما او با زلفهایش جواب داد که نه، تو فقط یک بنده هستی و من به خواب تو نمیروم، بلکه به یاد لالای بغدادیها افتادم.
روزی که سوی لامکان طیران کند جان جهان
سازد خراب آباد جان دل جای بغدادی پسر
هوش مصنوعی: روزی که جان انسان به سوی جایی فراتر از مکان پرواز کند، زندگی و روح واقعی او دچار تغییر و ویرانی میشود. در این حال، دل و روح او به یک جای جدید و زیبا میرسد، مانند بغداد که یادآور زیبایی و شکوفایی است.
گر در سماع آید قدش جان را برافشانم برو
چون بشنود گوش دلم هیهای بغدادی پسر
هوش مصنوعی: اگر او در حال خوشی و رقص باشد، جانم را فدای او میکنم، زیرا وقتی صدای نالهی دل را میشنود، یاد بغدادی میافتد.
عشقش نمی ماند نهان زان رو که دارد قصد جان
گشتیم باری در جهان رسوای بغدادی پسر
عشق او به قدری آشکار و واضح است که نمیتواند پنهان بماند، چرا که او عزم جدی و مطمئنی برای به دست آوردن دل من دارد. عشق پسر بغدادی ما را چه بسا رسوای دنیایی کرده است