گنجور

شمارهٔ ۷۵۵

نام من در ورق عشق رخت نیست مگر
که ز حال من دلسوخته ات نیست خبر
ما سر اندر قدمت راست نهادیم بیا
سرو قد تو کند هم سوی ما نیز گذر
آتشین آه من اندر دل خارا بگرفت
چه کنم در دل سنگین تو چون نیست اثر
در دلت آه من خسته اثر می نکند
آه دل سوختگان را اثری نیست مگر
خوش سودایست ز پرگار جمالت در چشم
دل به جان آمدم ای دوست ازین دور قمر
من که فرهاد صفت باخته ام شیرین جان
خسروآسا تو بگو چند خوری گل به شکر
هر جفایی که تو کردی به جهان باکی نیست
جز فراق تو به دل نیست مرا هیچ بتر

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نام من در ورق عشق رخت نیست مگر
که ز حال من دلسوخته ات نیست خبر
هوش مصنوعی: نام من در ورق عشق تو نوشته نشده است، مگر اینکه از درد و اندوه من خبر نداشته باشی.
ما سر اندر قدمت راست نهادیم بیا
سرو قد تو کند هم سوی ما نیز گذر
هوش مصنوعی: ما به احترام تو زانو زده‌ایم و منتظر آمدن تو هستیم تا قامت زیبایت نیز به در کنار ما بپیوندد.
آتشین آه من اندر دل خارا بگرفت
چه کنم در دل سنگین تو چون نیست اثر
هوش مصنوعی: آتشین آه من در دل سنگ خارا جا گرفت، چه باید کرد وقتی در دل سنگین تو هیچ نشانه‌ای از تأثیر نیست؟
در دلت آه من خسته اثر می نکند
آه دل سوختگان را اثری نیست مگر
هوش مصنوعی: در دل تو، ناله‌های خسته‌ام تأثیری نمی‌گذارد. آتش دل سوختگان فقط برای خودشان تأثیر دارد و نه بیشتر.
خوش سودایست ز پرگار جمالت در چشم
دل به جان آمدم ای دوست ازین دور قمر
هوش مصنوعی: زیبایی تو مانند پرگار در ابعاد و زوایای مختلف زندگی‌ام تأثیر گذاشته است. ای دوست، من به خاطر عشق و محبت به تو، جانم به لب آمده و در این فاصله دور احساساتی از قمر و نورانی بودن را تجربه می‌کنم.
من که فرهاد صفت باخته ام شیرین جان
خسروآسا تو بگو چند خوری گل به شکر
هوش مصنوعی: من که مانند فرهاد به شیرینی عشق باخته‌ام، تو که مانند خسرو هستی، به من بگو که چند بار به شکر گُل می‌خوری؟
هر جفایی که تو کردی به جهان باکی نیست
جز فراق تو به دل نیست مرا هیچ بتر
هوش مصنوعی: هر آسیبی که تو به من زدی برایم مهم نیست، جز دوری تو که در دل من هیچ چیز دیگری را نمی‌ترساند.