گنجور

شمارهٔ ۷۵۴

تو تا کی همچو سرو از ما کشی سر
نیاری جز جفا از بهر ما بر
نمی گویم که تا چندم گذاری
من بیچاره را چون حلقه بر در
منم بر بستر هجران فتاده
تو در عیش و طرب با یار دیگر
به تاریکی زلفت درفتادم
به بویش گر توانم گشت رهبر
مگر خورشید رویت را ببینم
اگرچه نیستم جانات در خور
من بیچاره هستم در فراقت
ز چشم و دل میان آب و آذر
اگرچه نیستت با ما عنایت
ز جان گوید جهان کز عمر برخور

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تو تا کی همچو سرو از ما کشی سر
نیاری جز جفا از بهر ما بر
هوش مصنوعی: تا کی می‌خواهی همچون درخت سروی با ما باشی و سر بر نیاوری؟ آیا جز بدی و ستم به خاطر ما چیزی داری؟
نمی گویم که تا چندم گذاری
من بیچاره را چون حلقه بر در
هوش مصنوعی: نمی‌گویم که چقدر باید منتظر بمانم؛ من بیچاره مانند حلقه‌ای هستم که به در آویخته شده است.
منم بر بستر هجران فتاده
تو در عیش و طرب با یار دیگر
هوش مصنوعی: من در غم و دوری تو گرفتارم، در حالی که تو در کنار معشوق دیگری خوشحالی و لذت می‌بری.
به تاریکی زلفت درفتادم
به بویش گر توانم گشت رهبر
هوش مصنوعی: در هاله‌ای از زیبایی و جذابیت موهای زیبایت غرق شدم و به عطرش مجذوب شدم، اگر بتوانم، می‌خواهم به مسیر هدایت شوم.
مگر خورشید رویت را ببینم
اگرچه نیستم جانات در خور
هوش مصنوعی: مدت‌هاست که مشتاق دیدن چهره‌ات هستم، حتی اگر در این دنیا نباشم و نتوانم از نور وجودت بهره‌مند شوم.
من بیچاره هستم در فراقت
ز چشم و دل میان آب و آذر
هوش مصنوعی: من در دوری تو بسیار غمگین و پریشانم، دلم در آتش سوخته و چشمانم در دریایی از اشک غرق شده است.
اگرچه نیستت با ما عنایت
ز جان گوید جهان کز عمر برخور
هوش مصنوعی: اگرچه تو در کنار ما نیستی و لطفی به ما نداری، اما جان و زندگی می‌گویند که زندگی به خاطر عمر، ارزشمند است.