گنجور

شمارهٔ ۷۵۱

خسته دلی بسته دل در سر زلفین یار
طاقت صبرش نماند داد ز دست اختیار
دل ستدی ای صنم قصد به جان کرده ای
گرچه نباشد مرا در غم عشق تو کار
دیده ی بی خواب من دل به سر عشق کرد
از سر نامردمی کرد به جان زینهار
گر ز منت عار هست ای بت دلخواه من
با غم عشق رخت هست مرا افتخار
گوی دل من هنوز خسته ز چوگان تست
زآنکه به میدان شوق نیست چو تو شهسوار
سرو سمن بوی من با دل مسکین چه کرد
چون بستد دل ز من داد به دست چنار
تازه دلی داشتم چون گل رخسار دوست
بین که چه پژمرده شد از غم آن روزگار
دولت وصلت به من بی سر و پا کی رسد
کار به بخت اوفتاد تا که بود بختیار
هست به سوی جهان همّت صاحبدلان
زآنکه ز نسل شهان هست جهان یادگار

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خسته دلی بسته دل در سر زلفین یار
طاقت صبرش نماند داد ز دست اختیار
هوش مصنوعی: دل خسته و بی‌تابی که در زلف‌های معشوق گرفتار شده، دیگر طاقت انتظار ندارد و از دست اختیار خود رها شده است.
دل ستدی ای صنم قصد به جان کرده ای
گرچه نباشد مرا در غم عشق تو کار
هوش مصنوعی: دلت را از من گرفتی، ای معشوق، به جانم آسیب زده‌ای، با این حال در عشق تو هیچ نگرانی ندارم.
دیده ی بی خواب من دل به سر عشق کرد
از سر نامردمی کرد به جان زینهار
هوش مصنوعی: چشمان بی‌خواب من به خاطر عشق، به شدت دچار درد و رنج شدند و از روی بی‌وفایی و ناسپاسی، جانم را به خطر انداختند.
گر ز منت عار هست ای بت دلخواه من
با غم عشق رخت هست مرا افتخار
هوش مصنوعی: اگر از جانب تو، که معشوق دل‌باز من هستی، عار و شرم بر من غلبه کند، من به خاطر غم عشق تو، به خود می‌بالم.
گوی دل من هنوز خسته ز چوگان تست
زآنکه به میدان شوق نیست چو تو شهسوار
هوش مصنوعی: دل من هنوز از یاد تو و بازی عاشقانه‌ات خسته شده است، چون در میدان عشق هیچ‌کس به اندازه تو استاد و ماهر نیست.
سرو سمن بوی من با دل مسکین چه کرد
چون بستد دل ز من داد به دست چنار
هوش مصنوعی: سرو سمن بوی من و دل بیچاره‌ام را چه کرد، وقتی که دل مرا از من گرفت و به دست درخت چنار سپرد.
تازه دلی داشتم چون گل رخسار دوست
بین که چه پژمرده شد از غم آن روزگار
هوش مصنوعی: دلی شاداب و جوان داشتم مثل گل چهره دوستم، اما حالا از غم آن ایام، خیلی پژمرده و ناراحت شده‌ام.
دولت وصلت به من بی سر و پا کی رسد
کار به بخت اوفتاد تا که بود بختیار
هوش مصنوعی: با کمال میل. این بیت به این معناست که من منتظرم تا فرصت ملاقات و وصال نصیب من شود و به محض اینکه شانس به من رو کند، این فرصت به من خواهد رسید.
هست به سوی جهان همّت صاحبدلان
زآنکه ز نسل شهان هست جهان یادگار
هوش مصنوعی: کسانی که دل‌های بزرگی دارند، به سوی دنیا تلاش می‌کنند، زیرا دنیا میراثی است از نسل پادشاهان.