گنجور

شمارهٔ ۷۵۰

خوش نسیمی می‌وزد در صبح از بوی بهار
ساقیا برخیز و زود آن بادهٔ گلگون بیار
تا خمار روز هجران را به آب سرخ می
بشکنم در انتظار آن نگار غمگسار
نرگس شهلای بستان را کنم جان پیشکش
دل دهم بر باد غم بر یاد چشم پُر خمار
در میان خون دل مستغرقم از درد آن
کان قد چون نارون را کی درآرم در کنار
هیچ می‌دانی نگارا در سرابستان هجر
دیدهٔ مهجور من تا گشت بازت باز یار
سرو سرکش گفت من سلطان بستانم ولی
در جهان از سرو بالاتر بود دست چنار
زآب دیده پروریده‌ستم نهال قامتت
گوش می‌دارش ز باد ناامیدی زینهار
در شب وصلت قمر گر برنیاید گو میا
کافتاب از عکس روی یار من شد شرمسار
هرچه از باد بهاری گلبن جان گرد کرد
بر قد و بالای آن دلدار می‌خواهم نثار

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خوش نسیمی می‌وزد در صبح از بوی بهار
ساقیا برخیز و زود آن بادهٔ گلگون بیار
هوش مصنوعی: در صبحگاه نسیم خوشی می‌وزد و رایحه بهار در فضاست. ای ساقی، بیدار شو و هر چه زودتر آن شراب خوش رنگ را بیاور.
تا خمار روز هجران را به آب سرخ می
بشکنم در انتظار آن نگار غمگسار
هوش مصنوعی: در روزهای غم و دوری، به دنبال راهی هستم تا این حال غمگین را با نوشیدن آبی رنگین شکسته و فراموش کنم و همچنان منتظر آمدن آن معشوقی هستم که تسکین‌دهنده دل من است.
نرگس شهلای بستان را کنم جان پیشکش
دل دهم بر باد غم بر یاد چشم پُر خمار
هوش مصنوعی: من جانم را به نرگسی که در باغ است تقدیم می‌کنم و دل خود را به خاطر یاد آن چشمان خواب‌آلود و پر از غم به باد می‌سپارم.
در میان خون دل مستغرقم از درد آن
کان قد چون نارون را کی درآرم در کنار
هوش مصنوعی: من در دریای غم و اندوه غوطه‌ورم و از درد آن معشوق که مانند درخت نارون زیباست، می‌پرسم که چطور می‌توانم او را در آغوش بگیرم.
هیچ می‌دانی نگارا در سرابستان هجر
دیدهٔ مهجور من تا گشت بازت باز یار
هوش مصنوعی: آیا می‌دانی، ای زیبا، در دنیای فریبنده جدایی و دوری، چشمان من که آرزوی دیدارت را دارند، چه قدر به تو نیازمندند تا دوباره به آغوشم برگردی؟
سرو سرکش گفت من سلطان بستانم ولی
در جهان از سرو بالاتر بود دست چنار
هوش مصنوعی: سرو مغرور گفت که من پادشاه باغ هستم، اما در دنیا درخت چنار به خاطر قامت بلندش از من سرتر است.
زآب دیده پروریده‌ستم نهال قامتت
گوش می‌دارش ز باد ناامیدی زینهار
هوش مصنوعی: از اشک‌هایم نهالی به قامت تو رشد کرده است، پس حواست را جمع کن و از وزش باد ناامیدی دوری کن.
در شب وصلت قمر گر برنیاید گو میا
کافتاب از عکس روی یار من شد شرمسار
هوش مصنوعی: در شب عروسی، اگر ماه نتواند نورافشانی کند، نگران نباش؛ چرا که خورشید هم در برابر زیبایی چهره محبوب من شرمنده است.
هرچه از باد بهاری گلبن جان گرد کرد
بر قد و بالای آن دلدار می‌خواهم نثار
هوش مصنوعی: هر چه زیبایی و لطافت از نسیم بهاری به گل‌ها و جان‌ها می‌آید، همگی را برای محبت و جمال محبوبم فدا می‌کنم.