شمارهٔ ۶۹
جان اگر هست یقین درخورت ای آب حیات
ای دو صد جان و جهان باد فدای کف پات
دل ز ما بردی و جان نیز طلب میداری
گر کنی میل بدین خیر چه به زین درجات
گر گرفتار شب ظلمت هجران شدهام
نیست بر صبح وصال تواَم امّید نجات
بیش از اینم به جفا از بر خود دور مکن
که مرا هست بسی با تو ره از چند جهات
گر دهی از لب شیرین خودم بوسی چند
چه شود حسن رخ خوب تو را هست زکات
بر سر ما قدمی نِه ز سر لطف دمی
زآنکه نقصان نبود سرو سمنبوی ز مات
با طبیب دل پر درد بگفتم حالم
گفت جز وصل دلارام نیابیم دوات
گفتمش شربت نوشی بنویسم به لبت
گفت آخر چه کنم چون نه به دستست دوات
گر کنی میل سوی ما به نثار قدمت
سر و زر را چه محل هر دو جهان باد فدات
در شب عید رخت هر دو جهان کرده فدا
همه شب نعره زنانیم به کوه عرفات
گر گریبان وصال تو بیاریم به کف
ندهم دامنت از دست به روز عرصات
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جان اگر هست یقین درخورت ای آب حیات
ای دو صد جان و جهان باد فدای کف پات
هوش مصنوعی: اگر جان وجود دارد، یقیناً ارزشش را دارد ای آب حیات؛ ای جانها و جهانی که به پای تو فدای میشود.
دل ز ما بردی و جان نیز طلب میداری
گر کنی میل بدین خیر چه به زین درجات
هوش مصنوعی: دل را از ما گرفتی و حالا جانم را هم میخواهی. اگر بخواهی که به این خوبیهای دنیا تمایل داشته باشی، پس این درجات چه چیزی به تو خواهد افزود؟
گر گرفتار شب ظلمت هجران شدهام
نیست بر صبح وصال تواَم امّید نجات
هوش مصنوعی: اگر در شب تاریک و ظلمانی جدایی گرفتار شدهام، اما امیدی برای نجات در صبحی که به وصال تو میرسد، ندارم.
بیش از اینم به جفا از بر خود دور مکن
که مرا هست بسی با تو ره از چند جهات
هوش مصنوعی: لطفاً بیشتر از این با بیاعتنایی و ظلم از من فاصله نگیر، زیرا من از جهات مختلف با تو ارتباط زیادی دارم.
گر دهی از لب شیرین خودم بوسی چند
چه شود حسن رخ خوب تو را هست زکات
هوش مصنوعی: اگر چند بوسه از لب شیرینت به من بدهی، چه اتفاقی میافتد؟ زیبایی چهره خوب تو، مانند زکات است.
بر سر ما قدمی نِه ز سر لطف دمی
زآنکه نقصان نبود سرو سمنبوی ز مات
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در زندگی ما، نشانههایی از لطف و محبت وجود دارد. زیرا تمام زیباییهای طبیعی و روحانی که ما تجربه می کنیم، حاصل وجود و حضور نیروهای مثبت و بینقص است. در واقع، این زیباییها، نشاندهندهی وجود عشق و زیبایی در اطراف ما هستند و نشاندهندهی این است که هیچ چیزی در این دنیا بیعلت و بیهدف نیست.
با طبیب دل پر درد بگفتم حالم
گفت جز وصل دلارام نیابیم دوات
هوش مصنوعی: با دکتر دل پر درد خود از حال و روزم صحبت کردم. او گفت که برای خوب شدن و آرامش، جز وصل و نزدیکی به محبوب، چیزی دیگری پیدا نمیشود.
گفتمش شربت نوشی بنویسم به لبت
گفت آخر چه کنم چون نه به دستست دوات
هوش مصنوعی: به او گفتم که بنویسم نوشیدنی برایت، اما او گفت: حالا چه کنیم که دوات در دسترس نیست.
گر کنی میل سوی ما به نثار قدمت
سر و زر را چه محل هر دو جهان باد فدات
هوش مصنوعی: اگر به ما محبت کنی و قدمت را نثار ما کنی، سر و زر (جان و مال) چه ارزشی دارند؟ هر دو جهان برای تو فدای این محبتات باد.
در شب عید رخت هر دو جهان کرده فدا
همه شب نعره زنانیم به کوه عرفات
هوش مصنوعی: در شب عید، برای دو جهان خود را فدای عشق کردهایم و تمام شب با صدای بلند در کوه عرفات به فریاد زدن مشغول هستیم.
گر گریبان وصال تو بیاریم به کف
ندهم دامنت از دست به روز عرصات
هوش مصنوعی: اگر هم تو را به دست بیاورم، هرگز اجازه نمیدهم دامن تو از دستم برود، حتی در روز محشر.

جهان ملک خاتون