گنجور

شمارهٔ ۶۲

تا تو بر رخ داده‌ای از زلف تاب
آتشی افکنده‌ای در شیخ و شاب
زان همی سوزد جگر در سینه‌ام
خون ز چشمم می‌رود بر جای آب
در ره عشقت چو خاک افتاده‌ام
نازنینا سر چو سرو از ما متاب
جرعه‌ای زان جام لب می خورده‌ام
لاجرم گشتم چنین مست و خراب
این زمان بر جای می خون می‌خورم
وز دل مجروح نافرمان کباب
حالیا در ظلمت هجرم زبون
تا ز وصلت کی برآید آفتاب
روی پنهان کرده‌ای از ما چرا
کس نمی‌بندد به مه هرگز نقاب
تا به کی داری مرا ای ماهروی
همچو زلف خویشتن در پیچ و تاب
من جهان و جان به شکرانه دهم
ار ببینم یک شبی رویت به خواب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا تو بر رخ داده‌ای از زلف تاب
آتشی افکنده‌ای در شیخ و شاب
هوش مصنوعی: وقتی که تو با زلف‌هایت بر چهره‌ات جلب توجه می‌کنی، آتش شوق و عشق را در دل جوانان و بزرگ‌ترها روشن کرده‌ای.
زان همی سوزد جگر در سینه‌ام
خون ز چشمم می‌رود بر جای آب
هوش مصنوعی: از درون سینه‌ام آتش می‌گیرد و جگرم می‌سوزد. اشک‌هایم به جای آب از چشمانم می‌ریزد.
در ره عشقت چو خاک افتاده‌ام
نازنینا سر چو سرو از ما متاب
هوش مصنوعی: در راه عشق تو چنان به ذلت افتاده‌ام که مانند خاک هستم، ای نازنین، سر خود را همچون سرو از ما دور نکن.
جرعه‌ای زان جام لب می خورده‌ام
لاجرم گشتم چنین مست و خراب
هوش مصنوعی: من از آن جام لب نوشیده‌ام که به خاطر آن به این حال و روز افتاده‌ام و مست و خراب شده‌ام.
این زمان بر جای می خون می‌خورم
وز دل مجروح نافرمان کباب
هوش مصنوعی: در حال حاضر، من در جایی نشسته‌ام و به دل زخمی‌ام فکر می‌کنم. از دردی که دارم، جانم را مثل کباب بر آتش احساس می‌کنم و به همین دلیل، خون می‌خورم.
حالیا در ظلمت هجرم زبون
تا ز وصلت کی برآید آفتاب
هوش مصنوعی: اکنون در تاریکی جدایی، حالتی زبون دارم و تا زمانی که به وصال تو نرسم، روشنایی همچون آفتاب برایم نخواهد آمد.
روی پنهان کرده‌ای از ما چرا
کس نمی‌بندد به مه هرگز نقاب
هوش مصنوعی: چرا روی خود را از ما پنهان کرده‌ای؟ هیچ‌کس هرگز نمی‌تواند نقاب از چهره ماه بردارد.
تا به کی داری مرا ای ماهروی
همچو زلف خویشتن در پیچ و تاب
هوش مصنوعی: تا کی مرا به این حال رنج می‌دهی، ای ماه روی؟ همچنان که موهایت در پیچ و تاب است، من هم در این درد و عذاب گرفتارم.
من جهان و جان به شکرانه دهم
ار ببینم یک شبی رویت به خواب
هوش مصنوعی: اگر تنها یک شب، چهره‌ات را در خواب ببینم، برای شکرگزاری، همه چیزم را فدای تو می‌کنم.