شمارهٔ ۵۷
بی دولت وصال دلم چون جهان خراب
ای سرو جان ز ما تو ازین بیش سر متاب
از ما نظر دریغ مدار این جهان پناه
کس داشت نور دور ز درویش آفتاب
تا زلف را به عارض مهتاب دادهای
تابی فتاده از سر زلفت به ماهتاب
یاد لب چو لعل تو در آتشم نشاند
از دیده در فراق تو خون میرود چو آب
گفتم دوای درد دلم کن طبیب گفت
صبرست چارهٔ غم عشق تو را جواب
در آرزوی روی تو خون میخورم چرا
بستهست عشق روی تو بر دیده راه خواب
تا کی سپندوار بر آتش نهی مرا
تا کی به چشم شوخ جهان را کنی خراب
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بی دولت وصال دلم چون جهان خراب
ای سرو جان ز ما تو ازین بیش سر متاب
هوش مصنوعی: دل من بدون عشق و وصال تو همچون دنیایی ویران و خراب است. ای سرو جان، از ما دور نشو و خودت را از ما بیشتر جدا نکن.
از ما نظر دریغ مدار این جهان پناه
کس داشت نور دور ز درویش آفتاب
هوش مصنوعی: از ما خواهش میکنم که نظر و توجهتان را از ما دریغ نکنید. در این دنیا کسی به یاد ما نیست و نور و روشنایی، از درویش دور شده و فقط آفتاب وجود دارد.
تا زلف را به عارض مهتاب دادهای
تابی فتاده از سر زلفت به ماهتاب
هوش مصنوعی: تا زمانی که زلفهای خود را به زیبایی به چهرهات آراستهای، زیباییات مانند تابش ماه است و آن زلفها بر زمین افتادهاند و شبیه به نوری چون نور ماه میدرخشند.
یاد لب چو لعل تو در آتشم نشاند
از دیده در فراق تو خون میرود چو آب
هوش مصنوعی: یاد لبهای زیبای تو در من شعلهای از آتش ایجاد کرده و در فراق تو چشمانم همچون آب اشک میریزند.
گفتم دوای درد دلم کن طبیب گفت
صبرست چارهٔ غم عشق تو را جواب
هوش مصنوعی: گفتم برای درمان دلbroken خودت کمکم کن، پزشک گفت که تنها راه حل برای غم عشق تو صبر کردن است.
در آرزوی روی تو خون میخورم چرا
بستهست عشق روی تو بر دیده راه خواب
هوش مصنوعی: در آرزوی دیدن تو، به شدت درد میکشم. چرا عشق تو، بر چشمانم را به روی خواب و آرامش بسته است؟
تا کی سپندوار بر آتش نهی مرا
تا کی به چشم شوخ جهان را کنی خراب
هوش مصنوعی: چقدر دیگر میخواهی مرا در آتش بیندازی؟ تا چه زمانی با نگاههای بازیگوشی که به دنیا میکنی، آن را ویران خواهی کرد؟

جهان ملک خاتون