شمارهٔ ۵۴
ای ز رویت خیره چشم آفتاب
وی به مهر روی تو دلها کباب
برقع از روی چو خورشیدت بکش
زآنکه بر خور کس نمیبندد نقاب
چهره بنما در شب دیجور هجر
تا ز زلفت تاب گیرد ماهتاب
حلقهٔ زلف پریشان برگشای
تا فتد مشک ختن در پیچ و تاب
از شکر شیرینتری ای حورزاد
از چه میگویی چنین تلخم جواب
جان فدای روی تو کردم کنون
نازنینی تا چه میبینی صواب
یک نظر بر حال زار ما فکن
بر دو چشم ما ببستی راه خواب
از جفا کوته نکردی دست جور
تا جهان کردی به غم یک سر خراب
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای ز رویت خیره چشم آفتاب
وی به مهر روی تو دلها کباب
هوش مصنوعی: ای زیبایی که چهرهات چون آفتاب درخشان است، دلهای مردم به خاطر تماشای روی تو به عشق میسوزد.
برقع از روی چو خورشیدت بکش
زآنکه بر خور کس نمیبندد نقاب
هوش مصنوعی: حجاب خود را از چهرهات بردار، چرا که هیچکس نمیتواند به خورشید پوشش بزند.
چهره بنما در شب دیجور هجر
تا ز زلفت تاب گیرد ماهتاب
هوش مصنوعی: در شب تار و غمگین جدایی، چهرهات را نشان بده تا نور شب از زیبایی موهایت تاب بگیرد.
حلقهٔ زلف پریشان برگشای
تا فتد مشک ختن در پیچ و تاب
هوش مصنوعی: موهای شل و آشفتهات را باز کن تا عطر خوشی در فضای اطراف پخش شود.
از شکر شیرینتری ای حورزاد
از چه میگویی چنین تلخم جواب
هوش مصنوعی: تو ای حورزاد، همچون شکر شیرین هستی، پس چرا به من این گونه تلخ و ناامید صحبت میکنی؟
جان فدای روی تو کردم کنون
نازنینی تا چه میبینی صواب
هوش مصنوعی: جانم را فدای زیبایی تو کردهام، حالا ای عزیز، ببین چه چیزی را درست میدانی یا چه تصمیمی میگیری.
یک نظر بر حال زار ما فکن
بر دو چشم ما ببستی راه خواب
هوش مصنوعی: به ما یک نگاه بینداز و ببین چقدر در رنج و درد هستیم، اما تو چشمانت را بستهای و به خواب رفتهای.
از جفا کوته نکردی دست جور
تا جهان کردی به غم یک سر خراب
هوش مصنوعی: تو از ظلم و ستم رحم نکردی و دست از آن نکشیدی، تا اینکه همه جا را در غم و ناراحتی فروبردی و هر چیز را ویران کردی.

جهان ملک خاتون