گنجور

شمارهٔ ۵۲

صنما سنگ دلا سرو قدا مه رویا
دلبرا حوروَشا لاله رخا گل بویا
شیوه از چشم تو آموخت مگر نرگس مست
روشنی از تو ربوده‌ست مه و خور گویا
مشک در نافهٔ آهوی ختن پندارم
به نسیم سر زلف تو مگر شد بویا
همچو سرو ار بخرامی بر ما نیست عجب
گر شدم دیدهٔ جان در غم رویت دریا
گوهر پاک تو تا گشت ز چشمم پنهان
شده در بحر غم عشق جهانی جویا
تو گلی تازه به بستان ملاحت باری
بلبل طبع جهان بر گل رویت گویا
بس خرابست مرا کار به هجران رخت
ز شب وصل توان کرد جهان را احیا

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صنما سنگ دلا سرو قدا مه رویا
دلبرا حوروَشا لاله رخا گل بویا
هوش مصنوعی: ای معشوق زیبا، تو همچون مجسمه‌ای سنگی، با قامت بلند و دلربا، همچون ماه، چهره‌‌ای خیره‌کننده داری. تو همسان با حوریان آسمانی و گل‌های خوشبو هستی.
شیوه از چشم تو آموخت مگر نرگس مست
روشنی از تو ربوده‌ست مه و خور گویا
هوش مصنوعی: یعنی شاید نرگس مست از زیبایی تو الهام گرفته و روشنی را از تو دزدیده است، به طوری که ماه و خورشید هم به این زیبایی تو پی برده‌اند.
مشک در نافهٔ آهوی ختن پندارم
به نسیم سر زلف تو مگر شد بویا
هوش مصنوعی: عطر مشک را در نافه‌ی آهوی ختن تصور می‌کنم، شاید با نسیم، بوی شَاخ زلف تو به مشام برسد.
همچو سرو ار بخرامی بر ما نیست عجب
گر شدم دیدهٔ جان در غم رویت دریا
هوش مصنوعی: اگر تو سروی زیبا هستی و بر ما می‌خندی، جا ندارد که من در اندوه چهره‌ات همچون دریا بگریم.
گوهر پاک تو تا گشت ز چشمم پنهان
شده در بحر غم عشق جهانی جویا
هوش مصنوعی: وقتی که گوهر ناب تو از دید من پنهان شد، احساسات و دردهای عشق در دل من به خصوص بیشتری پیدا کرد.
تو گلی تازه به بستان ملاحت باری
بلبل طبع جهان بر گل رویت گویا
هوش مصنوعی: تو گل زیبایی در دشت سرسبز که بلبل با صدای جان‌بخش خود همیشه در وصف تو آواز می‌خواند.
بس خرابست مرا کار به هجران رخت
ز شب وصل توان کرد جهان را احیا
هوش مصنوعی: حالت من به خاطر دوری از تو بسیار خراب است. اما در شب وصال تو می‌توانم جهان را زنده کنم.