گنجور

شمارهٔ ۵۱

دلم ز دست فراقت به جان رسید بیا
بیا که پشت امیدم ز غم خمید بیا
بگشت پیک نظر در جهان بسی باری
چو روی خوب تو جانا کسی ندید بیا
شبی ز روی عنایت هوای ما کردی
ز باد صبح دو گوشم چنین شنید بیا
بیا که غنچه بستان دل ز دست فراق
ز شوق روی تو صد پیرهن درید بیا
بیا که تا تو برفتی ز دیده‌ام دل تنگ
هزار دست ندامت ز غم گزید بیا
تو سرو ناز چمن پروری و مسکین دل
به خاک راه تو چون ما به سر دوید بیا
بیا و ناز مکن بیش ازین که جسم ضعیف
جهان فروخت و غمت را به جان خرید بیا

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلم ز دست فراقت به جان رسید بیا
بیا که پشت امیدم ز غم خمید بیا
هوش مصنوعی: دل من به خاطر دوری تو به شدت آزرده شده، بیایید، بیایید که امید من از غم و اندوه خمیده شده است.
بگشت پیک نظر در جهان بسی باری
چو روی خوب تو جانا کسی ندید بیا
هوش مصنوعی: پیام آور نظر به دنیا بارها سر زده، اما هیچ‌کس را جز تو، ای محبوب، ندیده است. بیا و خود را نشان بده.
شبی ز روی عنایت هوای ما کردی
ز باد صبح دو گوشم چنین شنید بیا
هوش مصنوعی: یک شب به خاطر مهربانی‌ات، چه خوب بود که مرا به یاد آوردی و از خشخش نسیم صبح دو گوشم این را شنید که بیا.
بیا که غنچه بستان دل ز دست فراق
ز شوق روی تو صد پیرهن درید بیا
هوش مصنوعی: بیا تا شکوفه‌های دل، به خاطر دوری‌ام از تو، به خاطر شوق دیدنِ چهره‌ات، صد لباس را پاره کنند.
بیا که تا تو برفتی ز دیده‌ام دل تنگ
هزار دست ندامت ز غم گزید بیا
هوش مصنوعی: بیا که وقتی تو از نظرم رفتی، دل‌تنگ و پشیمان شدم و هزار بار دردم را احساس کردم.
تو سرو ناز چمن پروری و مسکین دل
به خاک راه تو چون ما به سر دوید بیا
هوش مصنوعی: تو مانند درختی زیبا و باعظمت در باغ هستی و افرادی که دل‌هایشان شکست‌خورده‌اند، مانند من، با اشتیاق و حرص به سمت تو می‌آیند. بیا و به ما که در حسرت تو هستیم، توجه کن.
بیا و ناز مکن بیش ازین که جسم ضعیف
جهان فروخت و غمت را به جان خرید بیا
هوش مصنوعی: بیا دیگر ناز نکن، چرا که دنیا بدن ناتوانی را به قیمت غمت به دست آورده است.