شمارهٔ ۵۱۴
گل رفت حالی از چمن تا خود به بستان کی رسد
وز شوق رویش ناله و زاری به دستان کی رسد
گفتم به باد صبحدم بشتاب در رفتن ولی
افتان و خیزان میرود او نزد جانان کی رسد
چون نزد جانان میروی بعد از سلام از من بگوی
دردی که من دارم ز تو آخر به پایان کی رسد
چون عمر کوتاهست شب، چون زلف او هجران دراز
این قصهٔ پر درد من هرگز به پایان کی رسد
از چشم مخمورش نظر هرگز نیندازد به ما
وز جرعه لعل لبش بویی به مستان کی رسد
موری شده پامال غم اندر بیابان فراق
هیهات کاحوال جهان نزد سلیمان کی رسد
سرگشتهام گرد جهان زان چشم مست ناتوان
با من بگو آرام جان کاین سر به سامان کی رسد
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گل رفت حالی از چمن تا خود به بستان کی رسد
وز شوق رویش ناله و زاری به دستان کی رسد
هوش مصنوعی: گل از چمن جدا شد و به باغ رفت. حالا باید ببینیم که چه زمانی به آنجا میرسد. از روی شوق، آدمی ناله و گله میکند که کی این لحظه فرا میرسد.
گفتم به باد صبحدم بشتاب در رفتن ولی
افتان و خیزان میرود او نزد جانان کی رسد
هوش مصنوعی: به بادی که صبح دم میوزد گفتم که زودتر حرکت کن، اما او در حال افتادن و بلند شدن میرود. حالا نمیدانم چه موقع به محبوب خواهد رسید.
چون نزد جانان میروی بعد از سلام از من بگوی
دردی که من دارم ز تو آخر به پایان کی رسد
هوش مصنوعی: وقتی که به محبوب میرسی، پس از سلام که از من بگویی، درد و رنجی که از فراق تو دارم، بالاخره کی پایان میپذیرد؟
چون عمر کوتاهست شب، چون زلف او هجران دراز
این قصهٔ پر درد من هرگز به پایان کی رسد
هوش مصنوعی: عمر انسان کوتاه و شب مانند زلف محبوب، طولانی و پر از جدایی است. این داستان پر از درد من هرگز به پایان نخواهد رسید.
از چشم مخمورش نظر هرگز نیندازد به ما
وز جرعه لعل لبش بویی به مستان کی رسد
هوش مصنوعی: او هرگز به ما نگاه نمیکند و نمیتواند از لبهایش عطری به مستان برساند.
موری شده پامال غم اندر بیابان فراق
هیهات کاحوال جهان نزد سلیمان کی رسد
هوش مصنوعی: در این بیابان دوری و جدایی، غم به شدت مرا زیر پا گذاشته است و بعید میدانم که وضعیت جهان به نزد سلیمان برسد.
سرگشتهام گرد جهان زان چشم مست ناتوان
با من بگو آرام جان کاین سر به سامان کی رسد
هوش مصنوعی: من در این جهان سرگردانم، چرا که نگاه جذاب و مست آن چشمان ناتوان مرا دچار confusion کرده است. با من صحبت کن، آرامش من، که این بیسامانی و سرگشتگی کی به پایان میرسد و من به آرامش میرسم؟