شمارهٔ ۵۱۱
عاقبت این درد دل را هم شبی درمان رسد
واین سر سرگشتهام از وصل با سامان رسد
از رخش گرچه بعیدم هم به عیدم هست امید
کز برای جان او این لاشه در قربان رسد
ای دل امّید از وصال یار برنتوان گرفت
بو که شبهای دراز هجر با پایان رسد
بوسهای از لعل او کردم تمنّا گفت جان
در عوض خواهم فدا بادت اگر فرمان رسد
در فراق او مرا جان گریبان چاک شد
دست کوتاهم کیام دستی بدان دامان رسد
حال دل را بازگفتن در طریق عشق نیست
خاصه آن ساعت که یک دم جان بر جانان رسد
چون دو عالم را به کار عشق کردم در غمت
ای عزیز من جهان را کی سخن در جان رسد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عاقبت این درد دل را هم شبی درمان رسد
واین سر سرگشتهام از وصل با سامان رسد
هوش مصنوعی: در نهایت، این غم و دردی که در دل دارم یک روز درمان خواهد شد و این سر من که در آشفتگی به سر میبرد، به وصالی خواهد رسید که به آرامش میانجامد.
از رخش گرچه بعیدم هم به عیدم هست امید
کز برای جان او این لاشه در قربان رسد
هوش مصنوعی: اگرچه من از چهرهاش دور هستم، اما در روز عید امیدوارم که برای او، این جسم ناچیز من قربانی شود.
ای دل امّید از وصال یار برنتوان گرفت
بو که شبهای دراز هجر با پایان رسد
هوش مصنوعی: ای دل، امیدی به دیدار یار نداشته باش، چراکه شبهای طولانی فراق هرگز به پایان نمیرسد.
بوسهای از لعل او کردم تمنّا گفت جان
در عوض خواهم فدا بادت اگر فرمان رسد
هوش مصنوعی: من از لبان شیرین او بوسهای گرفتم و او در جواب گفت: جانم را در عوض این بوسه فدای تو میکنم اگر تو دستور بدهی.
در فراق او مرا جان گریبان چاک شد
دست کوتاهم کیام دستی بدان دامان رسد
هوش مصنوعی: در دوری او، جانم به شدت در حال ناله است و دلم برای او تنگ شده. اما افسوس که دستم به او نمیرسد و نمیتوانم خود را به او برسانم.
حال دل را بازگفتن در طریق عشق نیست
خاصه آن ساعت که یک دم جان بر جانان رسد
هوش مصنوعی: حالت قلب را در مسیر عشق نمیتوان به راحتی بیان کرد، بهخصوص در لحظهای که روح انسان به معشوق وصل میشود.
چون دو عالم را به کار عشق کردم در غمت
ای عزیز من جهان را کی سخن در جان رسد
هوش مصنوعی: وقتی که همه وجودم را به عشق تو اختصاص دادهام، دیگر در دلم جا برای غم و درد وجود ندارد. بنابراین، نمیدانم چگونه میتوانم به جهان و سخنانی که از آن آمدهاند، اهمیت دهم.