گنجور

شمارهٔ ۵۰۳

در فراق رخ یارم رگ جان می سوزد
بی تکلّف ز غمش جمله جهان می سوزد
خواستم شرح غم عشق تو دادن لیکن
زآتش دل نتوانم که زبان می سوزد
همچو گل خنده زنی صبحدمی بر حالم
من چو شمعم همه شب رشته جان می سوزد
پیش شمع رخ خوب تو چنان پروانه
بی تکلّف به سر مهر روان می سوزد
کم ز پروانه توان بود که در شمع رخت
جان شیرین دهد و بلکه روان می سوزد
گر نهان سوز دلی هست بتا در پی تو
نظری بر دل آن کن که عیان می سوزد
گر بسوزد دل تو بر من مسکین چه عجب
که جهان در غم عشق تو نهان می سوزد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در فراق رخ یارم رگ جان می سوزد
بی تکلّف ز غمش جمله جهان می سوزد
هوش مصنوعی: در غم دوری محبوبم، جانم به شدت دچار آتش سوزی شده است، و بدون هیچ گونه تظاهر و زحمتی، تمام جهان نیز به خاطر این درد می‌سوزد.
خواستم شرح غم عشق تو دادن لیکن
زآتش دل نتوانم که زبان می سوزد
هوش مصنوعی: خواستم غم عشق تو را برایت بگویم، اما از شدت آتش درونم نمی‌توانم، چون زبانم از این درد می‌سوزد.
همچو گل خنده زنی صبحدمی بر حالم
من چو شمعم همه شب رشته جان می سوزد
هوش مصنوعی: چون گل در صبح خندیدی، من که مانند شمع هستم، تمام شب جانم در آتش می سوزد.
پیش شمع رخ خوب تو چنان پروانه
بی تکلّف به سر مهر روان می سوزد
هوش مصنوعی: پیش شمع زیبایی تو، مانند پروانه‌ای که بدون هیچ دلهره‌ای به عشق می‌سوزد.
کم ز پروانه توان بود که در شمع رخت
جان شیرین دهد و بلکه روان می سوزد
هوش مصنوعی: پروانه به خاطر عشق و محبت، جان شیرینش را فدای شمع می‌کند و حتی جانش را می‌سوزاند.
گر نهان سوز دلی هست بتا در پی تو
نظری بر دل آن کن که عیان می سوزد
هوش مصنوعی: اگر در دل کسی آتش عشق تو پنهان است، ای معشوق، نگاهی به دل او بینداز، چرا که آن دل به وضوح در حال سوختن است.
گر بسوزد دل تو بر من مسکین چه عجب
که جهان در غم عشق تو نهان می سوزد
هوش مصنوعی: اگر دل تو برای من بیچاره بسوزد، چه جای شگفتی دارد وقتی که کل جهان در خفا به خاطر عشق تو در حال سوختن است.