گنجور

شمارهٔ ۴۹۳

صبا آمد پیامی سویم آورد
مگر زان دلبر گلبویم آورد
که بستان شد معطّر از نسیمش
چو از زلف بت مه رویم آورد
هوا گویی ز لطفش مشک بیزست
که بویی زان خم گیسویم آورد
بسی منّت ز باد صبح دارم
کز آن زلف معنبر بویم آورد
خضر سان زندگی از سر گرفتم
که آب زندگی زان جویم آورد
جهان را جان شیرین با تن آمد
حیاتی زآن لب دلجویم آورد
شوم خاک سر کویت نگارا
که آبی از رخت با رویم آورد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صبا آمد پیامی سویم آورد
مگر زان دلبر گلبویم آورد
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی پیامی به من آورد، شاید از آن محبوب گلگون‌رویم باشد.
که بستان شد معطّر از نسیمش
چو از زلف بت مه رویم آورد
هوش مصنوعی: باغ از بوی نسیم او معطر شده است، مانند اینکه زلف‌های دلربا و زیبای او را به رفته‌ایم.
هوا گویی ز لطفش مشک بیزست
که بویی زان خم گیسویم آورد
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که در آسمان، نسیم به گونه‌ای ملایم و خوشبو می‌وزد که شبیه بوی مشک است و این عطر دلنشین شبیه بوی گیسوان من دارد.
بسی منّت ز باد صبح دارم
کز آن زلف معنبر بویم آورد
هوش مصنوعی: من از نسیم صبحگاه سپاسگزارم که عطر خوش زلف‌های معشوقم را به من می‌آورد.
خضر سان زندگی از سر گرفتم
که آب زندگی زان جویم آورد
هوش مصنوعی: من دوباره شروع به زندگی کردم انگار که خضر هستم، چرا که از چشمهٔ آب حیات به دنبال زندگی تازه‌ای می‌گردم.
جهان را جان شیرین با تن آمد
حیاتی زآن لب دلجویم آورد
هوش مصنوعی: زندگی به دنیا آمده است و به ما روح و معنای شیرینی بخشیده است، این زندگی از لبهای دل‌جوی من نشأت گرفته است.
شوم خاک سر کویت نگارا
که آبی از رخت با رویم آورد
هوش مصنوعی: من مانند خاک سر کوی تو شوم، ای زیبا، اگر آب چشمانت بر چهره‌ام بریزد.