شمارهٔ ۴۹۰
یار من با من وفاداری نکرد
دل ببرد از دست و دلداری نکرد
از سحاب اشک در دریای غم
غرقه گشتم هیچ غمخواری نکرد
یار در روزی چنین یاری کند
یار من روزی چنین یاری نکرد
تا شدم غمخوار در عشقش چه ماند
کان پری رخ با من از خواری نکرد
با وجود این همه آزار و جور
خاطرم آهنگ بیزاری نکرد
در فراق رویت ای آرام جان
دیده مسکین چه خون باری نکرد
راستی در اشکباری روز غم
آنچه او کرد ابر آذاری نکرد
چشم بی خواب من از درد فراق
روز و شب جز گریه و زاری نکرد
من به بازار غمش جان و جهان
طرح می دادم خریداری نکرد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یار من با من وفاداری نکرد
دل ببرد از دست و دلداری نکرد
هوش مصنوعی: دوست من به من وفادار نبود و به راحتی دل مرا شکست و هیچ گونه محبت و دلسوزی از خود نشان نداد.
از سحاب اشک در دریای غم
غرقه گشتم هیچ غمخواری نکرد
هوش مصنوعی: از چشمانم به اندازهای اشک ریختم که در دریای غمم غرق شدم و هیچکس حال من را نپرسید.
یار در روزی چنین یاری کند
یار من روزی چنین یاری نکرد
هوش مصنوعی: دوست در شرایطی خاص به من کمک میکند، اما در گذشته در زمانهای مشابه، چنین حمایتی را از او دریافت نکردهام.
تا شدم غمخوار در عشقش چه ماند
کان پری رخ با من از خواری نکرد
هوش مصنوعی: وقتی که من در عشقش غمگین و دلبسته شدم، دیگر چه چیز باقی ماند که آن پریرو با من از سر ناچاری و خواری برخورد کند.
با وجود این همه آزار و جور
خاطرم آهنگ بیزاری نکرد
هوش مصنوعی: با وجود تمام اذیتها و سختیهایی که دیدم، هنوز از دل نمیتوانم به سمت بیمیلی و دلزدگی بروم.
در فراق رویت ای آرام جان
دیده مسکین چه خون باری نکرد
هوش مصنوعی: در دوری چهره تو، ای محبت آرامش بخش، چشمان بیچارهام چه قدر اشک ریختهاند!
راستی در اشکباری روز غم
آنچه او کرد ابر آذاری نکرد
هوش مصنوعی: در روز غم و اندوه، آنچه او انجام داد، مانند ابرهایی که باران نمیبارند، نبود. یعنی او کاری نکرد که برای دلدردی و غم را تسکین دهد.
چشم بی خواب من از درد فراق
روز و شب جز گریه و زاری نکرد
هوش مصنوعی: چشمهای بیخواب من از درد جدایی، روز و شب جز اشک و ناله کاری نکردهاند.
من به بازار غمش جان و جهان
طرح می دادم خریداری نکرد
هوش مصنوعی: من به دنبال فروش غم و اندوه خود بودم و تمام وجودم را برای این کار گذاشتم، اما هیچ کس حاضر نشد آن را بخرد.