گنجور

شمارهٔ ۴۸۹

ای مسلمانان فغان کان یار من یاری نکرد
با من بیچاره هرگز رسم دلداری نکرد
ما عزیز مصر جان بودیم باری در جهان
از چه رو آخر بگو با ما بجز خواری نکرد
ای بسا زاری که کردم در غم رویش ولی
رحمتی هرگز نگار من بدین زاری نکرد
زلف پرآشوب آن دلدار و چشم نیمه مست
با من آشفته دل غیر از سیه کاری نکرد
مردم چشم جهان بین در فراق روی تو
شب همه شب در خیالت غیر بیداری نکرد
آنچه چشمم کرد یاری در غم هجران تو
در زمستان فراقت ابر آذاری نکرد
چون خیال تو درآمد در نثار مقدمش
آن بت سنگین دل من جز جگرخواری نکرد
خون دل از دیده پالودیم در هجران و یار
من نمی دانم چرا جز مردم آزاری نکرد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای مسلمانان فغان کان یار من یاری نکرد
با من بیچاره هرگز رسم دلداری نکرد
هوش مصنوعی: ای مسلمانان، ناله و فریاد می‌زنم که یار من هرگز در سختی‌ها به من کمک نکرد و هیچ‌گاه محبت و دلجویی از من نداشت.
ما عزیز مصر جان بودیم باری در جهان
از چه رو آخر بگو با ما بجز خواری نکرد
هوش مصنوعی: ما در دنیا جایگاه والایی داشتیم و مانند جان عزیز مصر ارزشمند بودیم، اما در نهایت بگو که چرا به جز ذلت و خفت چیزی نصیب ما نشد؟
ای بسا زاری که کردم در غم رویش ولی
رحمتی هرگز نگار من بدین زاری نکرد
هوش مصنوعی: بارها در غم چهره‌اش گریه کردم، اما او هیچ‌گاه به خاطر این زاری‌ها و اندوه من رحمی نکرد.
زلف پرآشوب آن دلدار و چشم نیمه مست
با من آشفته دل غیر از سیه کاری نکرد
هوش مصنوعی: زلف های پریشان آن معشوق و چشمان نیمه مست او، جز ایجاد آشفتگی در دل من، کار دیگری نکردند.
مردم چشم جهان بین در فراق روی تو
شب همه شب در خیالت غیر بیداری نکرد
هوش مصنوعی: مردم آگاه و بینا در دوری از چهره تو، هر شب را در خیال تو سپری کرده و هیچ‌گاه به خواب نرفته‌اند.
آنچه چشمم کرد یاری در غم هجران تو
در زمستان فراقت ابر آذاری نکرد
هوش مصنوعی: چشمانم در دوران غم جدایی تو به من کمک نکردند و حتی در زمستانی که برای نبودنت غمگین بودم، بارانی نبارید.
چون خیال تو درآمد در نثار مقدمش
آن بت سنگین دل من جز جگرخواری نکرد
هوش مصنوعی: وقتی که تصور تو در ذهنم شکل گرفت، آن معشوق بی‌احساس من تنها به درد و رنج دل من افزود.
خون دل از دیده پالودیم در هجران و یار
من نمی دانم چرا جز مردم آزاری نکرد
هوش مصنوعی: در دوران جدایی از محبوبم، اشک‌هام را مثل خون دل پاک کردم، اما نمی‌دانم چرا یارم فقط به من درد و رنجی بیشتر نداد و به جز آزار من، کار دیگری نکرد.