شمارهٔ ۴۸۲
تا دلم با تو عشق بازی کرد
مرغ جان نیز شاهبازی کرد
دیده در حلقه دو زلفش بست
تا لب دوست دلنوازی کرد
دل مسکین من به بوته ی هجر
رفت و عمری که جان گدازی کرد
حسد از باد صبح برد دلم
زآنکه با زلف دوست بازی کرد
چشم شوخ تو وعده ام به وصال
داد و دل رفت کارسازی کرد
منتظر بود دیده بر قد سرو
چون بدیدیم بی نیازی کرد
مردم دیده ام به خون مژه
خرقه ی جان بدان نمازی کرد
دل من بنده است و تو محمود
سالها بر درت ایازی کرد
با وجود غمت دلم به جهان
با سهی سرو سرفرازی کرد
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا دلم با تو عشق بازی کرد
مرغ جان نیز شاهبازی کرد
هوش مصنوعی: وقتی دلم در عشق تو سرگرم شده است، روح من هم به اوج شادی و نشاط میرسد.
دیده در حلقه دو زلفش بست
تا لب دوست دلنوازی کرد
هوش مصنوعی: چشم خود را در میان دو زلفش بسته است تا لب دوست، با نرمی و محبت، سخن بگوید.
دل مسکین من به بوته ی هجر
رفت و عمری که جان گدازی کرد
هوش مصنوعی: دل ناتوان من در غم دوری به شدت رنج میبرد و عمرم در این عذاب سپری شد.
حسد از باد صبح برد دلم
زآنکه با زلف دوست بازی کرد
هوش مصنوعی: حسادت از دل من به خاطر بازی با موهای دوست، مانند بادی بود که صبحگاهان گذشت و آن را بزدود.
چشم شوخ تو وعده ام به وصال
داد و دل رفت کارسازی کرد
هوش مصنوعی: چشم زیبا و بازیگوش تو به من وعده وصل و نزدیکی داد و دل من نیز به تلاش افتاد تا این وعده را محقق کند.
منتظر بود دیده بر قد سرو
چون بدیدیم بی نیازی کرد
هوش مصنوعی: وقتی چهرهی زیبای کسی را مثل قد بلند سرو مشاهده کردیم، نیازی به هیچ چیز دیگری احساس نکردیم.
مردم دیده ام به خون مژه
خرقه ی جان بدان نمازی کرد
هوش مصنوعی: مردم را دیدهام که با چشمانی پر از اشک و غم، در حالی که جانشان در آتش رنج میسوزد، به عبادت و نماز پرداختهاند.
دل من بنده است و تو محمود
سالها بر درت ایازی کرد
هوش مصنوعی: دل من به تو وابسته است و تو، محمود، سالها بدون خستگی به درگاه تو توجه کردهام.
با وجود غمت دلم به جهان
با سهی سرو سرفرازی کرد
هوش مصنوعی: با وجود اندوه تو، قلبم به خاطر قامت بلند و زیبای تو به دنیا افتخار کرد.