گنجور

شمارهٔ ۴۶۱

درد ما را دوا نخواهد کرد
کام ما را روا نخواهد کرد
من ز روز نخست دانستم
کان ستمگر وفا نخواهد کرد
با من خسته ی ضعیف نحیف
بجز از ماجرا نخواهد کرد
مرغ جانم بگو که با همه جور
جز به کویت هوا نخواهد کرد
ای دل ار تو هزار جان بدهی
با تو غیر از جفا نخواهد کرد
بر سر جنگ و ماجراست هنوز
با تو صلح و صفا نخواهد کرد
یار بیگانه گشت تا دانی
رحم بر آشنا نخواهد کرد
ای دل خسته یار محتشمم
نظری بر گدا نخواهد کرد
صد از این جور گر کنی جانا
بر جهان، جز دعا نخواهد کرد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

درد ما را دوا نخواهد کرد
کام ما را روا نخواهد کرد
هوش مصنوعی: درمان دردهای ما به نتیجه نخواهد رسید و خواسته‌هایمان نیز برآورده نخواهد شد.
من ز روز نخست دانستم
کان ستمگر وفا نخواهد کرد
هوش مصنوعی: از همان ابتدای زمان، من متوجه شدم که این ستمگر هرگز به وعده‌هایش وفا نخواهد کرد.
با من خسته ی ضعیف نحیف
بجز از ماجرا نخواهد کرد
هوش مصنوعی: هیچ کس جز من، که ضعیف و خسته‌ام، نمی‌تواند در این ماجرا چیزی بگوید یا اقدام کند.
مرغ جانم بگو که با همه جور
جز به کویت هوا نخواهد کرد
هوش مصنوعی: ای پرنده‌ی جانم، بگو که با هیچ کسی به جز تو در هیچ حالتی هوایی نخواهد داشت.
ای دل ار تو هزار جان بدهی
با تو غیر از جفا نخواهد کرد
هوش مصنوعی: ای دل، حتی اگر تو هزار جان هم بدهی، او با تو جز بدی و سختی چیزی نخواهد کرد.
بر سر جنگ و ماجراست هنوز
با تو صلح و صفا نخواهد کرد
هوش مصنوعی: هنوز بین ما جنگ و درگیری وجود دارد، بنابراین نمی‌توانیم به آرامش و دوستی برسیم.
یار بیگانه گشت تا دانی
رحم بر آشنا نخواهد کرد
هوش مصنوعی: دوست ناآشنا شد، تا بفهمی که بر آشنا رحم نخواهد کرد.
ای دل خسته یار محتشمم
نظری بر گدا نخواهد کرد
هوش مصنوعی: ای دل خسته، یار با عظمت من به گدایان نگاه هم نخواهد کرد.
صد از این جور گر کنی جانا
بر جهان، جز دعا نخواهد کرد
هوش مصنوعی: اگر تو به این شیوه عشق و محبت را ادامه دهی، هیچ چیز دیگر از دنیا نخواهی خواست جز دعا و آرزو برای دیگران.