گنجور

شمارهٔ ۴۶

دلبر سنگ دلِ شوخِ جفاپیشهٔ ما
نگذرد بر دل سنگین تو اندیشهٔ ما
شب هجرانت درازست و چو زلفت تاریک
ننهادی بجز از خون جگر توشهٔ ما
بیخ مهر رخ ما گرچه ز دل برکندی
جز وفای بت مه رو نبود پیشهٔ ما
خرمن ماهِ رُخش را مترصّد بودم
بانگ زد لعل لبش گفت مچین خوشهٔ ما
قامت سرو بلندش به تفاخر می‌گفت
در دل ماء معین است همه ریشهٔ ما
خونم از مردمک دیده روانست به جوی
رحمتت نیست تو بر خون جگرگوشهٔ ما

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلبر سنگ دلِ شوخِ جفاپیشهٔ ما
نگذرد بر دل سنگین تو اندیشهٔ ما
هوش مصنوعی: محبوب سنگدل و شوخ ما به دل سنگین تو توجهی ندارد و به تفکرات ما اهمیت نمی‌دهد.
شب هجرانت درازست و چو زلفت تاریک
ننهادی بجز از خون جگر توشهٔ ما
هوش مصنوعی: شب جدایی تو طولانی و تاریک است و از این عذاب تنها چیزی که به همراه دارم، خون دل خودم است.
بیخ مهر رخ ما گرچه ز دل برکندی
جز وفای بت مه رو نبود پیشهٔ ما
هوش مصنوعی: اگرچه تو مهر و محبت ما را از دل برکناری، اما جز وفاداری به چهره زیبای تو، کاری دیگر نداریم.
خرمن ماهِ رُخش را مترصّد بودم
بانگ زد لعل لبش گفت مچین خوشهٔ ما
هوش مصنوعی: من منتظر بودم که زیبایی چهره‌اش مانند یک خرمن، به نمایش درآید. صدای لعل لبش را شنیدم که می‌گفت: "موس‌ نزن و خوشه‌های ما را نچین."
قامت سرو بلندش به تفاخر می‌گفت
در دل ماء معین است همه ریشهٔ ما
هوش مصنوعی: بلندی قامت او به خودستایی می‌گفت که در دل آب زلال، تمامی ریشه‌های ما نهفته است.
خونم از مردمک دیده روانست به جوی
رحمتت نیست تو بر خون جگرگوشهٔ ما
هوش مصنوعی: خون من از چشمم به سوی رحمت تو جاری است، اما تو بر روی زخم دل‌های ما نظر نداری.